اکبر هاشمی بَهرَمانی (۳ شهریور ۱۳۱۳ – ۱۹ دی ۱۳۹۵) معروف به اکبر هاشمی رفسنجانی، روحانی و سیاستمدار ایرانی، نخستین رئیس مجلس شورای اسلامی، چهارمین رئیس‌جمهور ایران، نمایندهٔ امام خمینی در شورای عالی دفاع، رئیس مجمع تشخیص مصلحت نظام، رئیس مجلس خبرگان رهبری و رئیس هیئت امنای دانشگاه آزاد اسلامی بود. وی در یادداشت‌های روزانه خود، به مرور خاطرات خود پرداخته است.

دوشنبه ۳ فروردين ۱۳۶۰

ساعت پنج صبح با صداى آتشبارهاى ضدهوايى ساختمان، بيدار شدم. پس از نماز و صبحانه براى عيادت مجروحان جنگ به بيمارستان  شركت نفت رفتم. ديشب يك شهيد و يك مجروح آورده بودند. روحيه بيماران و وضع بيمارستان خوب بود. ساعت هشت ونيم به‌ ديدن فدائيان اسلام در هتل آبادان رفتم؛ اكثر مجروحان از [نيروهاى] فدائيان بودند كه بخشى ‌از جبهه ذوالفقار را اداره مى‌كردند. در مجموع آنچه كه از رشادت و ايثار مدافعان اين جبهه ‌سرنوشت‌ساز شنيده بودم، كمتر از حقايق ملموس صف و ميدان آبادان و خرمشهر است.

من قبل از انقلاب و پس از پيروزى انقلاب بارها به اين جزيره آمده بودم و مقايسه آن ‌رونق و آبادى با اين خرابى و غربت به شدت آزرده‏ خاطرم كرد. گرچه مردانگى و مقاومت ‌نيروهاى انقلاب اميدآفرين است و نويد آينده‌اى درخشان مى‌دهد.

سپس با هلي‏كوپتر به ماهشهر برگشتيم و از آنجا با اتومبيل به اهواز آمديم. ظهر به دشت‏هاى ‌وسيع و هموار ولى باير خوزستان رسيديم. آب فراوان و هرز آن، مايه حسرت شد. بعد از نماز، ناهار و استراحت به پادگان حميديه نزديك سوسنگرد رفتيم. قرارگاه لشكر ۱۶ قزوين را بازديد كرديم و در مسجد پادگان براى سربازان صحبت كردم. آنها شعارهاى داغى به نفع خط ‌امام دادند. فكر مى‌كنم، فرماندهان از عكس‌العمل‏هاى بعدى آقاى بنى‌صدر وحشت داشتند. از سد در حال احداث بر روى كرخه بازديد به عمل آورديم. اين سد به پيشنهاد مهندس سبزوارى‌ براى انحراف آب به سوى مراكز ارتش عراق، ايجاد مى‌شود. مى‌گويند، در سرنوشت جنگ اثر مهمى خواهد داشت. مراحل آخر كار بود. مى‌خواستند دريچه بزرگ را نصب كنند، نتوانستيم ‌اين مرحله جالب را تماشا كنيم.

با دو ساعت تأخير به فرودگاه رسيديم. هواپيما منتظر بود. با عجله، مصاحبه كوتاهى با تلويزيون اهواز انجام دادم. شب وارد تهران شديم. احتمال خطر هم بود؛ چون شب‏ها هواپيما با مشكل بر فراز تهران حركت مى‌كند، احتمال شليك دفاع خودمان زياد است. وحشتى نداشتم و به خير گذشت. بعضى از همراهان پس از رسيدن به خانه، در اثر غذاى اهواز يا پذيرايى ‌داخل هواپيما، دچار دل درد و اسهال شده بودند.

 

سه‏شنبه ۳ فروردين ۱۳۶۱

صبح زود پيامى براى رزمندگان نوشتم. با آقايان محسن رضایى و سرهنگ صياد شيرازى تلفنى صحبت كردم. جنگ همچنان ادامه دارد. از وضع عين‌خوش كمى نگرانند، ولى به پيروزى كامل اميدوار. گفتند، تعداد اسرا از مرز سه هزار و پانصد تن گذشته است و كم‌كم صحبت از چهارهزار و هفتصد نفر مى‌شود. ما بيش از دوهزار مجروح و نزديك به چهارصد شهيد داشته‌ايم.

آقاى [محسن] رفيق‏دوست و سفير ليبى و دو تن از شخصيت‏هاى ليبى آمدند و راجع به طرحى كه ليبى براى قيمت نفت و قانع كردن عربستان دارد، صحبت كردند. گفتم اول بايد آن طرح را ببينيم و سپس نظر بدهيم.

احمدآقا هم آمد و از لزوم جذب چند روحانى متشخص در حزب جمهورى اسلامى گفت. خبر رسيد كه صدام مى‌خواهد حدود صد اسيرى را كه اخيراً گرفته‌اند، به انضمام اسراى قديم در خيابان‌هاى بغداد به نمايش بگذارد؛ براى كم اثر كردن ضربه مهمى كه خورده است. آقاى [ميرحسين] موسوى نخست‏وزير در مصاحبه‏اى اين توطئه را فاش كرد. آقاى ریيس‏جمهور براى زيارت و ايراد سخنرانى در جوار حرم امام رضا (ع) امروز به مشهد رفتند.

عصر احمدآقا آمد و گفت امام از زياد شدن ماليات در بودجه ناراضي‏اند. آقاى [حسين] نمازى [وزير امور اقتصادى و دارایى] آن را به گردن كميسيون [برنامه‌وبودجه] مجلس انداخته است. توضيح دادم كه كميسيون برنامه و بودجه خيلى افراط كرده بود، ولى مجلس قسمت عمده آن را حذف و تعديل كرد. از جبهه‏ها خبر دادند كه امشب عمليات خواهيم داشت.

 

چهارشنبه ۳ فروردين ۱۳۶۲

بعد از نماز نخوابيديم؛ مقدارى با آقاى موسوى اردبيلى درباره وضع كشور، آينده انقلاب، مشكلات و امكانات صحبت كرديم. سپس مقدارى در فضاى باغ قدم زديم. دو زندان در دو گوشه باغ وجود داشت؛ مردانه و زنانه. از اينكه در كنارمان وجود جمعى محبوس را احساس مى‌كردم، دلم افسرده و گرفته شد.

بعد از صبحانه به ديدن بندر رفتيم. مسئول بندر توضيح داد كه چهار اسكله وجود دارد و اين بندر پيش از انقلاب صدهزار تن در سال ظرفيت داشته و اكنون به سيصدهزار تن رسيده است. بيشتر كشتي‏ها از شوروى هستند و محصولات نفتى مى‌آورند. درخواست ساختن موج‏شكن داشت كه ظرفيت بندر را خيلى بالاتر مى‌برد. با دو كشتى كوچك با همراهان، ساعتى در دريا گشتيم و توضيحاتى گرفتيم. به كاركنان بندر هر يك پنجاه تومان عيدى داديم.

سپس به محل دانشكده رفتيم. دو نفر افسر آمدند و توضيحات مختصرى دادند. تعطيل بود. به ديدن سايت ساقى كلايه رفتيم؛ سايت كهنه انگليسى است كه پيش از انقلاب براى تجسس در خاك شوروى نصب شده است. بعد از تأسيس سايت بهشهر از طرف آمريكا ارزش خود را از دست داده و امروز تحويل اداره دوم ارتش است كه از آن استفاده نمى‌كند. مسئول سايت مى‌گفت كه دستگاه آماده كار است.

امروز عصر، ملاقاتى با اعضاى شوراى منطقه‌اى سپاه داشتم. از بروز خط «محافظه‌كار» در رأس سپاه گله داشتند و طرفدارى از بينش خط امامى‌ها مى‌كردند. از اينكه تحت فشار قرار شده كه در اختلاف بين دو بينش اقتصادى، بى‌طرف باشند، ناراضى بودند.

در اجتماع سپاهيان و خانواده آنها سخنرانى كردم. سپس به فرودگاه آمديم و به تهران برگشتيم. آقاى [موسوى] اردبيلى هم با ما برگشتند.

در خانه شوفاژ خاموش شده و خانه سرد بود. تا شب درست شد. خيلى خسته بوديم؛ بيشتر تلويزيون تماشا كرديم. حاضرى خورديم و خوابيديم. خبر مهمى نداشتيم.

 

جمعه ۳ فروردين ۱۳۶۳

تا ساعت ده ‌و نيم صبح، در منزل براى خطبه‌هاى نمازجمعه، مطالعه مى‌كردم. به رفسنجان هم تلفن زدم و احوال خانواده را پرسيدم. ساعت يازده به دانشگاه تهران رسيدم. دو خطبه را يكى درباره عدالت اجتماعى اسلام در زمينه مبارزه با تبعيض نژادى در دنيا و ديگرى را در مورد مسایل روز جنگ، عمليات خيبر، [به‎كارگيرى] پل شناور در جزاير مجنون، اقدامات عناصر ضدانقلاب در خارج از كشور، معيارهاى انتخاب نماينده مجلس و كاربرد سلاح شيميایى ايراد كردم. احساس تب خفيفى دارم. ديشب شوفاژ خانه، گازویيل تمام كرده و خانه سرد شده بود.

عصر، آقاى دكتر [عبدالله] جاسبى آمد. گزارشى از وضع دانشگاه آزاد اسلامى و حزب جمهورى اسلامى داد و در مورد انتقاداتى كه به ايشان متوجه كرده‌اند، از خود دفاع كرد. تذكرات و نظراتى دادم. حميد لاهوتى  و فائزه هم آمدند. فائزه، شام درست كرد. از حميد، راجع به وضع بهدارى رفسنجان، اطلاعاتى گرفتم.

شب، با قرارگاه نجف تماس گرفتم؛ وضع‏شان خوب است. گفتند امروز دو هواپيماى عراقى را ساقط كرده‌اند؛ يكى در جزيره [مجنون] و ديگرى در هور. با نخست‏وزير، تلفنى صحبت كردم و خواستم كه به آقاى [سيدكمال] خرازى  اطلاع دهند تا از خبرنگاران خارجى، براى ديدن جزاير مجنون، دعوت كنند.

 

شنبه ۳ فروردين ۱۳۶۴ 

تمام روز در منزل بودم. چند بار با آقايان صياد و [محسن] رضايى صحبت كردم. آقاى رضايى خبر شكست حمله پريشب عراق به پاسگاه «ترابه» را داد كه در نتيجه آن تعدادى از عراقى‌ها اسير شده‌اند. عمده نيروهاى ما در آنجا مبارزان عراقى‌هاى تابع مجلس اعلا هستند. آقاى رضايى از تلاش براى آمادگى و جبران گذشته و آقاى صياد از تأخير برنامه‏اش خبر داد.

احمدآقا پيش از ظهر آمد و در مورد لزوم اعلام پذيرش پيشنهاد سازمان ملل در مورد شهرها، دريا، سلاح‌هاى شيميايى و خطوط هوايى صحبت كرد و قرار شد كه فردا آن را اعلام كنيم. گفت نظر امام اين است كه تا اين وضع و امكان حمله هوايى عراق به تهران ادامه دارد، غير از من و آقاى [آیت‏الله] خامنه‌اى كسى به نمازجمعه نرود، زيرا ممكن است كه در هنگام بحران، نتواند از عهده اداره خطبه‌ها برآيد.

عصر هم احمدآقا دوباره آمد و پيشنهاد كرد كه چون عراق امروز به غيرنظاميان حمله نكرده، خوب است كه امشب پرتاب موشك متوقف شود. قرار بود كه امشب بغداد را با موشك بزنيم. با ریيس‌جمهور و نخست‌وزير هم مشورت كردم و نظر آنها هم همين بود. دستور دادم كه موشك شليك نشود و توپخانه‌ها نيز شهرهاى مرزى عراق را مورد حمله قرار ندهند و قرار است فردا اين مطلب را اعلام كنيم؛ چون موضع ما مقابله به مثل است.

گزارش‏ها را آوردند، خواندم. دستگاه‌هاى تبليغاتى غرب و عرب كوشش دارند كه عراق را در شرق دجله، به عنوان پيروز معرفى كنند.

 

یکشنبه ۵ فروردين ۱۳۶۵

در منزل بودم. بيشتر وقتم به مطالعه گذشت. كتابخانه‌ام را تنظيم كردم. با جلسه فرماندهان ستاد قرارگاه خاتم در تماس بودم. در اين جلسه مسایلى در ارتباط با تبادل امكانات ارتش و سپاه براى جنگ مانند توپخانه، نيرو و… مطرح بود. جلسه تا ساعت چهار بعد از ظهر طول كشيد و بالاخره به نتايجى رسيدند؛ لابد مثل گذشته در مرحله اجرا به اشكال برمى‌خوريم. تعدد مراكز نظامى [ارتش و سپاه] مضر است و نمى‌شود چاره‌اى كرد؛ جوش‏كارى هم مسكن است نه علاج.

خبر دادند كه ارتش از منطقه كانى مانگا و گزيشن- دو ارتفاع مهم در منطقه پنجوين عراق – عقب‏نشينى كرده است و لابد به اينجا هم ختم نمى‌شود. اين ارتفاعات را در عمليات والفجر چهار گرفته‌ايم.

آقاى سعيدى از ژنو تلفن كرد و گفت كنفرانس اوپك تصميم گرفته است سطح توليد نفت را به چهارده ميليون بشكه در روز كاهش دهد و توليدكنندگان خارج اوپك هم قبول كرده‌اند كه توليدشان را كم كنند، ولى مقدار را نگفت. ضمناً سهميه عراق را يكصد وهفتاد هزار بشكه بالا برده‌اند. در پذيرش اين توافق ترديد داشت. گفتم اگر مخالفت با ازدياد سهميه عراق موجب به هم خوردن تصميمات اوپك شود، بپذيرند. بايد براى حفظ قيمت نفت فداكارى كنيم و ضرر سياسى را با توضيح جبران نماييم.

عصر احمدآقا آمد. درباره احتمال دخالت خطوط سياسى در پرونده انفجار نخست‏وزيرى، لزوم اجراى عدالت، مشكلات تضاد ارتش و سپاه، پيشنهاد ادغام نيروى زمينى ارتش در سپاه، مطرح شدن سپاه به عنوان نيروى زمينى ارتش و حفظ دو نيروى هوايى و دريايى، ضعف‏هاى قوه قضایيه و لزوم تقويت شوراى [عالى] قضایى بحث شد.

شب آقايان [على] شمخانى و [محسن] رفيق‌دوست آمدند. از عملكرد سپاه و تداوم عمليات والفجر نه گله كردم و گفتم شما كار را شروع كرديد و آن را ناقص به دست ارتش داديد و خودتان را عقب كشيديد و اهميت لازم را به موضوع نداديد و عراق بخشى از شكست خود را جبران كرده و ارتش تحقير و فتح مخدوش شده است.

پيشنهاد گسترش واحدهاى سپاه را داشتند. گفتم وضع موجود را تقويت كنند. پيشنهاد تعويض [سرهنگ صياد شيرازى] فرمانده نيروى زمينى را داشتند؛ گفتم طرح‏تان را بياوريد. در مقابل اشكالات پاسخى نداشتند. شام را با مهدى، حاضرى خورديم.

 

دوشنبه ۳ فروردين ۱۳۶۶

از منزل بيرون نرفتم. به آشنايان، بستگان و دوستان هم، كه به عنوان ديدار عيد مي‌خواستند بيايند، جواب منفي دادم. بچه‌ها براي سفر به كيش و رفسنجان، صبح زود به فرودگاه رفتند، اما به خاطر بي نظمي كه اسم آنها را به پرواز نداده بودند، بعد از دو سه ساعت معطلي برگشتند و مجدداً بعد از ظهر رفتند.

به نيروي هوايي سپاه در مورد فعال كردن سايت قم و تبريز تاكيد كردم. به سرهنگ [مصطفی] ترابي [رئیس سازمان حفاظت اطلاعات ارتش] گفتم، موضوع  امكان مبادله هلي‌كوپتر با پاكستاني ها را بررسي كند.

عصر آقاي فخرالدین حجازي نماينده تهران آمد. گلداني هم آورد. گزارشي از وضع هند، پاكستان و بنگلادش داد. گفت توده مردم هوادار انقلاب ايرانند، اما بعضي از عوامل،  آنها را از سياست جدا مي‌كنند. از سفيرمان در هند هم شاكي بود. خواستار تقويت خانه فرهنگ و دادن ارزش به دانشجويان اسلامي و اعزام يك روحاني مؤثر به آنجا شد. از من خواست كه به نفع جناح خودشان در مقابل جناح مقابل موضع بگيرم. ايشان را دعوت به اتحاد كردم و گفتم نقش من بايد ايجاد وحدت باشد، نه دامن زدن به تفرقه. از عدم كمك من به خودش، مطابق معمول گله كرد و توصيه به دلجوئي از آقاي سيد هادي خامنه‌اي داشت.

عراقي‌ها بعد از مدتي توقف، شرارت را در خليج‌فارس شروع كرده‌اند و به نيروگاه رامين هم حمله شده است. احتمالاً بي ارتباط با تحرك آمريكا در منطقه نيست؛ با درايت بايد برخورد شود.

اول شب مهدي و من، با عفت و محسن صحبت كرديم. عفت از معالجه‌اش راضي است و دكتر گفته هشتاد درصد اميد به رفع كسالت دارد. ما هم خوشحال شديم؛ محسن عجله دارد كه بيايد، ولي تأكيد كردم تا حصول اطمينان به نتيجه معالجه بماند.

 

چهارشنبه ۳ فروردين ۱۳۶۷

تا ساعت هشت و نيم صبح در منزل مطالعه كردم. براي ديدار با مجروحان جنگي به بيمارستان لقمان الدوله رفتيم. رئيس بيمارستان گزارش كوتاهي داد و گفت بيمارستان دارای پانصد تختخواب است كه نصف آن بيمار دارد و حدود نصف اين تخت ها، مجروحان جنگي و عمدتاً مصدومان شيميايي شهر حلبچه و از مردم كرد عراق هستند و بقيه تخت‌ها را آماده پذيرش نگه داشته‌اند. معمولاً در ايام عيد، بيمارستان خلوت مي‌باشد.

صحنه‌هاي دلخراشي از وضع مردم حلبچه ديدم. زنان و اطفالي كه از بستگان خود بي‌اطلاع بودند و مرداني كه خبر از خانواده خود نداشتند. بچه‌ها از يك ماهه تا چند ساله… همگي از برخورد نيروهاي ما و مسئولان راضي بودند. براي رساندن آنها به تهران خيلي كار شده است. خودشان مدعي بودند حدود شش هزار نفر كشته و بيش از آن تعداد مجروح دارند ولي مراجع رسمي ما مي‌گويند، حدود دو هزار نفر كشته دارند. آمار هنوز دقيق نيست. چون در خانه‌ها و زيرآوارها و در بيابان‌هاي منطقه، ممكن است افرادي باشند.

اكثراً مدعي اند كه شهر حلبچه يكصدوسي هزارنفر جمعيت داشته كه اغراق به نظر مي‌رسد. اشخاص وارد خودمان، حدود هفتادهزار نفر جمعيت اصلي را برآورد كرده‌اند كه حدود نصف آنها در هنگام تصرف در شهر بوده‌اند. از نيروهاي خودمان هم تعدادي مصدوم شيميايي بودند كه عمدتاً در عقبه بمباران شده بودند. در دزلي و سه راه حزب‌الله و بعضي‌ها در حلبچه و خرمال و بيشتر از لشكر علي‌بن‌ابيطالب (ع) هستند. روحيه خوبي دارند. اغلب از بيمارستان راضي بودند. مصاحبه‌اي كردم، ولي احساساتي بودم. هديه‌اي مختصر براي همه بيمارها برديم: پسته و گل و كتاب.

به مجلس رفتم. گزارش‌ها را خواندم. امروز شرارت زدن شهرها از طرف عراق نداشتيم. آقاي [ابراهيم ] سنجقي آمد  و زمان عمليات آينده را گفت. قرار شد به منطقه برود. عصر به منزل آمدم.

عفت از كرمان تلفن كرد و احوال محسن و مهدي و ياسر را پرسيد. گفت خانواده امام هم در كرمان هستند. قرار است فردا هم به رفسنجان منزل شيخ محمد [هاشميان] بروند. گفتم به نوق هم بروند.

آقاي [ميرحسين موسوي] نخست وزير، تلفني گفت چون امروز عراق شرارت نداشته، خوب است ما [زدن شهرهاي عراق را] متوقف كنيم.

شب احمد آقا آمد. او بر قاطع برخورد كردن و پذيرفتن عواقب جنگ شهرها، حتي با تعطيل كردن مدارس و خلوت كردن تهران و… تأكيد داشت.

محسن، گزارش بررسي گروه موشكي [صنایع] سپاه [شهید همت] را از قطعات موشك‌هاي عراقي آورد كه تفاوت‌هايي با اظهارات قبلي آنها دارد و هنوز هم احتمال تغيير نظريه مي‌رود.

 

پنجشنبه ۳ فروردين ۱۳۶۸

در منزل بودم. بيشتر وقتم به استراحت گذشت. كارهاي كمي از دفتر فرماندهي [کل قوا] آوردند، انجام دادم. مقدمه‌اي براي كتاب معرفي مجلس دوره دوم كه روابط عمومي تنظيم كرده است، نوشتم. صبح و ظهر و شب، محسن آمد، با هم غذا خورديم. از رفسنجان اطلاع دادند كه اين هفته باران خوبي آمده است؛ تاكنون بارندگي خوبي در آن منطقه نداشته‌ايم. گزارش‌ها را آوردند، خواندم. مسأله مهمي نداشتيم.

انتقادات امام عليه ممنوعيت حجاب در دانشگاه‌هاي تركيه به دنبال نامه يكصدوپنجاه نماينده مجلس و اخطار وزارت خارجه، زمينه را براي تيرگي روابط ايران و تركيه دارد فراهم مي‌كند.

قدسي [خواهر همسرم] از بلژيك تلفني گفت مشكل ايرانياني كه تابعيت مضاعف گرفته‌اند، براي سفر به ايران حل نشده است. او از فقدان برنامه برون مرزي در راديو براي مراسم تحويل سال انتقاد داشت. عصر آقاي ناصر كمره‌اي [فرزند آیت‌الله کمره‌ای] براي ديدار عيد آمد. آقاي [جواد] اقبالي پور [سرتیم حفاظت] براي برنامه سفر خوزستان آمد.

 

جمعه ۳ فروردين ۱۳۶۹

ساعت پنج و نيم صبح بيدار شدم. اخبار بخش فارسى راديو صداي آمريكا و انگليس را گرفتم. مسالة مهم دنيا، روس‌ها و مسايل ليتوانى است. كمى در ساحل دريا قدم زدم. صبحانه خوردم. [خانم خدیجه ثقفی]، همسرِ امام و همراهان زن آمدند؛ احوالپرسى كردم. براى پياده‌روى به ساحل اطراف جزيره رفتم و چند كيلومتر راه پيمودم و از شركت‌هاى ساختمانى كه مشغول ساخت مراكز تجارى و مسكونى‌ هستند، بازديد كردم؛ پيشروى خوب است، اما اغلب مشكلِ حمل و نقل دارند.

سپس با ماشين، اطراف جزيره و قسمت‌هاى داخلى را گشتيم. كشتي به گِل نشستة يونانى را ديديم كه از بيست و پنج سال پيش مانده و در حال پوسيدن است. گفتم يا كشتي را اوراق كنند و يا به صورت يك محل توريستى و يا به عنوان رستوران استفاده شود. ناهار را با دكتر روحانى و محسن خورديم. محسن [هاشمي، رييس دفتر بازرسي‌ويژه‌ رييس‌جمهور]، ايراداتى به سبك مديريت كيش و مبهم بودن معيارها و مقررات داشت.

عصر آقاى [حميد] ميرزاده آمد. همراه مسئولان جزيره به ساحل رفتيم و از خرابه‌هاى شهر در زمان اشغال پرتغالى‌ها  ديدار كرديم. گفتم از زير خرابه‌ها آثارى پيدا كنند و موزه‌اى براى گردشگران ايجاد نمایند. دربارة سياست تجارى و ساختمانى و موضوع قيمت‌ها و نحوه تأمين مصالح ساختمانى براى عمران جزيره بحث شد؛ حدود هشتاد ميليارد تومان طرح در دست ساخت دارند كه بايد تأمين مصالح شود. قرار شد حتى‌الامكان از خارج بياورند كه بارى بر دوش كشور نباشد؛ چون مصالح براى اجراي برنامه اول توسعه، كم داريم. به اميد روزى كه توليدات، بتواند مصرف داخلى را تأمين كند و صادر هم بشود. شايد اين آرزو در پايان برنامه پنجساله اول تحقق يابد.

از طرح مرواريد ديدن كردم. چاهى زده‌اند كه در بيست مترى به آب شيرين رسيده‌است. يكى از شركاي شركت كيش مهر آمد و توضيحى دربارة پروژه بزرگ تجارى – مسكونى خود داد؛ بناست مبلغ بيست ميليارد تومان، ظرف دو سال و نيم هزينه كنند. او مى‌خواست مطمئن شود كه سياست تضعيف موقعيت جزيره كيش، با راه‌اندازى بنادر ديگر نداشته باشيم. شام را با پاسداران خورديم.

فهيمه خانم، [دختر امام و رييس جمعيت زنان جمهوري اسلامي]، براى تشكّل «جمعيت زنان» كمك دولتي مى‌خواست؛ گفتم اگر بخواهد به صورت يك حزب عمل كند و طرفدار يك جناح سياسى باشد، نمى‌توانيم كمك از دولت بكنيم.

 

شنبه ۳ فروردين ۱۳۷۰

در خانه بودم. براى ايام تعطيلى عيد، از كارهاى عقب مانده آخر سال گذشته و گزارش‌هاى سالانه دستگاه‌هاى اجرايى، به اندازه كافى به خانه آورده‌ام كه اوقات خالى را پر مى‌كند. به خاطر سفر چهار روزه تعدادي از گزارش‌ها را نخوانده‌ام.

خبر رسيد كه مجدداً در سيستان سيل جارى شده و خسارت به بار آورده است. متأثر شدم و دستور رسيدگى و كمك دادم.

از دفتر رهبرى تلفن كردند كه امشب جلسه معمول هفتگى برقرار است. گفتم به خاطر مرخص كردن محافظان در ايام تعطيل، شركت نمى‌كنم. جلسه فردا شب را  هم تعطيل كرديم.

در گزارش‌ها اخبار درگيرى‌هاى داخل عراق در صدر است. كنترل منطقه كردستان از دست دولت بيرون رفته، اما در جنوب مسلط است، ولى درگيرى‌ها ادامه دارد. عراق خبر داده كه آيت‌الله خويى را به نجف برگردانده است.

صدام دولت را ترميم كرده است. [سعدون] حمادى – شيعه – نخست وزير شده و طارق عزيز سمت وزارت امور خارجه را از دست داده است؛ لابد به خاطر مسيحى بودن او و به عنوان تظاهر به اسلام.

عصر بستگان براى ديدن عيد آمدند. بچه‌ها مى‌خواستند از كيش به كشورهاى جنوب خليج فارس بروند؛ گفتم نروند و به تهران برگردند.

 

دوشنبه ۳ فروردين ۱۳۷۱

تا ساعت دو بعد از ظهر در منزل بودم. همشيره فاطمه و جمعى ديگر از بستگان آمده بودند. بعد از ظهر به سعدآباد رفتيم و با هلى‌كوپتر براى بازديد مناطقى از جنوبِ تهران حركت كرديم. ميدان بزرگِ در دست ساخت ميوه و تره‌بار تهران را ديدم. مشاور طرح و [آقاي غلامحسين كرباسچي]، شهردار تهران گزارش دادند. اين ميدان در ۲۷۰ هكتار زمين و ۲۵۰ هزار مترمربع زير بنا، با خدمات كامل، سردخانه، بانك و… درحال ساخت است. واحدها را بزرگ و مجهز گرفته‌اند، هر واحد تجاري، با حدود ۱۶۰ متر زيربنا، داراى سردخانه كوچك، محل عرضه و انبار است. واحدها ارتفاع خوبي دارد. بناست فاز اول را امسال تحويل دهند. پيمانكاران از مشكلات‌شان براى رقابت با پيمانكاران خارجى گفتند.

با ماشين به محل پارك [و فرهنگسراي] بهمن رفتيم. كشتارگاه قديم تهران را به پارك زيبايى تبديل كرده‌اند؛ فضاى سبز، نمايشگاه‌هاى هنرى، سالن‌هاى سينما و تئاتر، سالن‌هاى متعدد ورزشي، استخر شنا و سونا و جكوزي ايجاد شده است. با توجه به تراكم جمعيت در جنوب تهران و كمبود فضاى سبز و امكان تفريحى، كار خيلى با ارزشى است. از شهردار تهران و مديران مربوط تشكر كردم. با آوردن آثار تاريخى و فرهنگى كه در انبار تالار وحدت راكد بوده، موزه جالبى شكل گرفته است.

سپس با ماشين به محل ساختمان شهرك سعيديه رفتيم كه بنياد مستضعفان و جانبازان در اراضى سليمانيه [واقع در جنوب‌ شرق تهران] مى‌سازد؛ اين شهرك در روستايى به جا مانده از اميرسليمانى كه بعد از انقلاب مصادره شده است، بنا مى‌شود. حدود سيصد هكتار زمين است كه در محدوده شهر تهران قرار گرفته و قنات پُرآبى دارد.

شهردارى تهران، قسمت اعظم اين زمين را براى ايجاد پارك آزادگان و كاشت درخت براى كمربند سبز تهران و تأسيسات ديگر شهرى گرفته و در مقابل به بنياد [مستضعفان و] جانبازان، اجازة ساختمان در بخش‌هايى از آن را داده است. آقاى [سيدمحمد] عليزاده توضيحات داد. اسناد مالكيت شهرك را ارايه دادند. خيلى جالب است. حدود پنج هزار واحد مسكونى با فضاى سبز، مسجد، مدرسه، فروشگاه، مركز بهداشت، كودكستان و سينما در ساختمان‌هاي چهار طبقه و هشت طبقه و آپارتمان‌هاي ۷۰ تا ۱۴۰ متري، با مصالح مرغوب و نقشه‌هاى بسيار خوب ساخته شده است.

از يك واحد مسكوني بازديد كردم؛ همه چيز براى يك زندگى خوب در يك فضاي ۹۰ متري فراهم شده است؛ تشويق‌شان كردم. قرار شد شهردارى تهران، تعدادى از واحدها را براى اصلاح ساختار شهر بخرد؛ به اين صورت كه ساكنين يك منطقه فرسوده جنوب تهران را به اينجا بياورند و سپس محله آنها را به همين صورت نوسازى كنند و اين كار به همين صورت، در تمام مناطق فرسوده تهران ادامه يابد.

با ماشين به پارك آزادگان در جوار سعيديه، در همان اراضى سليمانيه رفتيم. در يك ساختمان قديمى پارك كه مركز كار است، طرح پارك را توضيح دادند. دور آنجا كلكسيونى از بذر گل‌ها و درختان زينتى جمع كرده‌اند و نهال اشجار و گل‌ها براي درختكارى اطراف شهر تهران توليد مى‌كنند. خانمى كه كارشناس و مدير توليد و تكثير بوته‌هاى گل براى تهران بود، گفت امسال ۵/۴ ميليون شاخه گياه شب‌بو توليد كرده است. سپس از مراكز كاشت و برداشت نهال اشجار و گل‌ها بازديد كرديم؛ جالب است.

از درختكارى‌هاى كمربندى در دامنه ارتفاعات بى‌بى شهربانو و جاده خاوران كه براى مهار پيشرفت شهر و اصلاح محيط زيست انجام شده است، بازديد كرديم؛ فوق‌العاده جالب و ضرورى است. انجام اين پروژه‌ها، هزينه‌هاى سنگينى روي ‌دست شهردارى تهران مى‌گذارد.

با هلى‌كوپتر به سوى [كاخ] سعدآباد پرواز كرديم. هوا بارانى بود؛ نتوانستند در سعدآباد بنشينند، در ورزشگاه انقلاب فرود آمديم و با ماشين، نزديك افطار به خانه رسيديم.

شب آقاى [عبدالله] نورى، وزير كشور آمد و گزارش رد [صلاحيت] شدن تعدادى از كانديداهاى مجلس در هيأت‌هاى اجرايى را داد؛ حتماً مورد اعتراض قرار خواهد گرفت و براى وزارت كشور مشكل ايجاد خواهد كرد. در ميان آنها ۲۳ نفر نمايندگان فعلى مجلس ازجمله سيدهادى خامنه‌اى، [صادق] خلخالى و… ‌هستند؛ چاره‌جويى كرد. به نظر رسيد راهى جز توسل به شوراى نگهبان نباشد كه بعيد است كمك كنند؛ چون درست در مسير خواسته آنهاست و اصولاً اين وضع با فشار شوراى نگهبان براى تركيب اعضاى هيأت اجرايى پيش آمده است.

 

سه‌شنبه ۲ فروردين ۱۳۷۲

در گزارش‌ها هنوز مسأله روسيه در صدر است و اوضاع رو به وخامت مى‌رود. با همرا‌هى عفت به بيمارستان شهداي تجريش رفتيم. ریيس بيمارستان توضيحات داد. ۳۰۰ تخت و ۳۶۰ نفر كادر درماني و حدود ۵۰۰ ميليون تومان بودجه سالانه دارند كه نيمى از آن را دولت مى‌دهد و نيم ديگر را از بیماران مى‌گيرند.

به خاطر تعطيلات عيد، بيمارستان خلوت بود؛ از همه بيماران – حدود يكصد نفر – احوال‌پرسى كردم. همگى اظهار رضايت كردند. بيشترشان از اقشار محروم بودند. بخش آى‌سى‌يو را افتتاح كردم و به همه بيماران هديه‌اى دادم. قرار شد به بيمارستان كمك هم بنماييم. به خانه برگشتيم. قرار بود ساعت يك بعد از ظهر به كيش پرواز كنيم، ولي به خواست فاطى و فائزه به ساعت چهار موكول شد.

حدود ساعت  چهار بعد از ظهر با خانواده و چند میهمان، به سوى كيش پرواز كرديم. ياسر نبود و محسن در رفسنجان است. ساعت شش به كيش رسيديم. باد شديدى مى‌وزيد. كمى لب دريا قدم زدم. بعد از افطار، بچه‌ها به بازار رفتند و من به استراحت پرداختم و زود خوابيدم.

خوشبختانه ابهام استهلال ماه شوال برطرف شد و اعلان كردند كه فردا عيد فطر است. قرار گذاشتيم كه براى مراسم ملاقات رهبرى و قرار ملاقات كه خودم در دفتر گذاشته بودم، به تهران برگردم. زود خوابيدم.

 

چهارشنبه ۳ فروردين ۱۳۷۳

با جمعى از همراهان به سمت بندرعباس پرواز كرديم. از فرودگاه بندرعباس براي افتتاح، با هلى‏كوپتر به محل اسكله جديد معادن و فلزات رفتيم. با كشتى اطراف اسكله گشتيم و توضيحات شنيديم.

این اسکله، با يكصد ميليون دلار هزینه اجرا شده است. سيصد متر پهلوگير و يك‏هزار و ششصد متر پل با عمق  شانزده متر و راه دسترسى دارد. با كانالى كه لايروبى شده است، به اعماق دريا متصل مى‌شود. زير پل، كانال‌هایى براى انتقال آب و مواد، تعبيه شده است. تجهيزات مدرن‏ سازی بارگيرى و انتقال بار به خشكى را آلمانى‌ها، با يكصد و پنجاه ميليون دلار قرارداد اجرا مى‌كنند.

در مراسم افتتاح، آقايان [سیدجلیل] سيدزاده، استاندار هرمزگان و [حسین] محلوجى، وزير معادن و فلزات گزارش دادند. صحبت تشويق‌آميز داشتم. سپس از طرح‌هاى در حال اجراى آلومينيوم المهدى و پالايشگاه هشتم هرمزگان بازديد كرديم؛ هر دو خيلى عظيم‏اند و به سرعت در حال اجرا هستند.

با اتومبيل به محل شهرِ جديد در حال تأسيس «علوى» رفتيم. باران هم مى‌باريد كه براى بندرعباس خيلى مفيد و مهم است. در مسير، از جلگه تازيان و شهرك اختصاصى نفت در آنجا هم گذشتيم. با هلى‌كوپترها به فرودگاه رفتيم. چون ظهر گذشته بود و همراهان گرسنه و تشنه بودند، در مسير مقدارى آب‏ميوه و شيرينى خورديم. به كيش برگشتيم. ناهار آماده بود که با تأخير، در ساعت سه‏ونیم صرف شد.

عفت و فاطى و فرشته و بچه‌هاى مرحوم اخوى حاج قاسم و مهدى و ياسر هم بودند. شب، امام جمعه بندرعباس آمد و نيازها را گفت. از استاندار، انتقاد كمرنگى داشت. آقاى سيدزاده هم از امام جمعه راضى نيست. به او تذكر دادم و گله‌هاى آقای [علی‏محمد] بشارتى، [وزیر کشور] را در سفر او به هرمزگان منتقل كردم.

 

پنج‏شنبه ۳ فروردين ۱۳۷۴

به سوى بندرعباس پرواز كرديم. بعضى از همراهان به رفسنجان رفتند. بلافاصله از فرودگاه با هلي‌كوپترها به جزیره قشم رفتيم. عفت و مهدى و فاطى و… همراه بودند. با اتومبيل‌ها قسمتى از جزيره را بازديد كرديم. اسكله‌ها، ساختمان‌ها، بند مهار آب، شهرك‌هاى صنعتى سبك و سنگين، دانشگاه آزاد اسلامي، شهر و چند روستا را دیدیم. از اسكله در دست احداث در شمال جزيره و محل پل لافت كه براى پذيرش بارج‌هاى بزرگ احداث مى‌شود و روستاى لافت و يك كارگاه لنج‏سازى و جنگل‌ درختان حرا و مركز توليد نهال براى درختكارى سمر و حرا نیز بازدید کردیم.

در مسير مراجعت، آقاى [بهروز] بوشهرى، [مدیرعامل سازمان منطقه‏آزاد قشم]، توضيح مى‌داد. در مراجعت، هلى‌كوپترها در فرودگاه بزرگ در دست احداث رسيدند و ما را برگرداندند. ضمن صرف ناهار، دربارة ضرورت كنترل قاچاق صحبت شد. مشكلات‏شان را گفتند؛ منجمله عدم همكارى بانك‌ها. به فرودگاه بندرعباس و سپس به كيش مراجعت كرديم. عصر و شب، مقدارى در ساحل قدم زدم.

آقاى واعظى خبر داد كه جرايد پاریس، سروصدا راه انداخته‌اند كه فرانسه به ايران اسلحه مى‌فروشد. اجازه گرفت كه براى حمايت از دولت فرانسه، تكذيب كنند. نحوة كار يك دستگاه تلفن ماهواره‌اي را كه مهدى براى شركت ساخت تأسيسات دريايي آورده و در دريا مورد استفاده مى‌باشد، ديدم؛ خيلى جالب و پيشرفت مهمى در صنعت مخابرات است. با این تلفن، با همه جاى دنيا، مى‌شود تماس گرفت.

 

جمعه ۳ فروردين ۱۳۷۵

مثل ديروز استراحت داشتيم. از پيش از ظهر تا آخر شب باران مى‌باريد. يك واحد كوچك توليد نوار ويدئویی را ديديم؛ نوار و بدنه را از خارج مى‌آورند و مونتاژ مى‌كنند، ولى سودآور است. آماده شده‏اند كه بدنه را در ايران بسازند؛ آدم مبتكرى است. سپس ميدان اسبدوانى را ديديم. مطابق استاندارهاى بين‌المللى، خوب ساخته‌اند. از ويلاهاى «غروب كيش» که اخيراً به بهره‌بردارى رسيده، بازديد كرديم. با مديريت سازمان عمران كيش ساخته شده و به بخش خصوصى اجاره داده‌اند و او توسعه داده است، ولی هنوز تكميل نيست. از «جاده دنيا» كه دور جزيره مى‌گردد و نیز از رينگ دوچرخه‏سوارى كه به موازات جاده ساخته شده، عبور كرديم.

عصر آقاى معاديخواه آمد. ساعتى مصاحبه دربارة آخرين زندان و چند ماه بعد از زندان تا پيروزى انقلاب و تشكيل جامعه روحانيت مبارز و شوراى انقلاب انجام شد. شب آقاى [حسین] محلوجى، [وزیر معادن و فلزات] آمد و گزارش پيشرفت و برنامه‌هاى رشد توليد فولاد را داد. مدعى‏است، مى‌توانيم تا دو سه سال ديگر، به توليد ۱۳ ميليون تُن فولاد برسيم. از آينده انقلاب و كشور، با توجه به سياست‌هاى كلى در مسایل خارجى و داخلى و تمام‏شدن دوره كار من، اظهار نگرانى كرد.

آقاى [حسین] مرعشى، [رییس‏ دفتر رییس‏جمهور]، اجازه گرفت كه براى فرزند آقاى روحانى، از سوى‏ من مجلس فاتحه اعلان شود وآقاى [علی‏اکبر] ناطق‏نورى، [رییس مجلس] را براى منبر آن دعوت کنند. مهدى آمد. مقدارى با كامپيوتر همراه [لپ‏تاپ]، براى ترجمه و حساب تمرين كرديم. مقدارى را هم با فوأد، [فرزند مهدی] بازي كردم؛ بچة شيرينى است.

 

يكشنبه ۳ فروردين ۱۳۷۶

ساعت هشت و نیم صبح به محل پارلمان رفتيم. تعدادى از سران هيأت‌ها جمع بودند. با رؤساى‏جمهور تركيه، تركمنستان، موزامبيك، سودان، تاجيكستان و گامبيا و آقاى [یاسر] عرفات، [رییس سازمان آزادیبخش فلسطین] و چند نفر ديگر از سران هيأت‌ها، سرپایى احوال‏پرسى كردم. آقاى ملامحمد ربانى، شخص دوم گروه طالبان افغانستان را پاكستاني‏ها برخلاف قرارها به آنجا آورده بودند. آمد و با من احوال‏پرسى كرد.

سپس سوار اتوبوس شديم. آمد كنار من نشست و خواستار مذاكره شد. گفتم از طريق تشريفات اقدام كند. در اتوبوس، آقاى اميرعبدالله، وليعهد عربستان سعودی هم به ما ملحق شد. به ميدان رژه رفتيم. در محل رژه، صندلي افغانستان را كنار من گذاشته بودند. ربانى آمد و كنار من نشست كه عكس و فيلم بگيرند. با ترفند پاكستانى‌ها غافلگير شديم. مطابق نظم قانونى، بايستى صندلى افغانستان از ايران فاصله داشته باشد؛ اگرچه اصلاً حق آوردن او را هم نداشتند. هنوز حكومت طالبان در افغانستان به رسميت شناخته نشده است.

مراسم رژه را كه به مناسبت جشن پنجاهمين سالگرد استقلال پاكستان برگزار شده بود، منظم و خوب برگزار كردند. با سرود ملى آغاز شد. سرودشان، تقريباً تمام كلماتش فارسى است. اگرچه تركيب آن اردو است. بعد از تلاوت قرآن، فاروق ‌لغارى، ریيس‏جمهور، سخنرانى کرد. سپس نمايش عبور هواپيماهاى جنگى اف ۱۶ و اف ۷ و اف ۵ و سه نوع هلى‌كوپتر و دو نوع تانك شرقى و دو نوع نفربر و نوعى موشك زمين به زمين ساخت پاكستان با بُرد كمتر از صد كيلومتر و ابزار مهندسى جنگ و رژه نيروهاى مسلح انجام شد.

به سالن محل اجلاس سازمان كنفرانس اسلامى رفتيم. ساختمان جالبى ساخته‌اند. سالن در وسط به صورت گنبدى و اتاق‌ها و راهروها و ساير قسمت‌ها در اطراف، با درهاى فراوان است؛ گرچه آقاى لغارى گفت كه در ساخت آن سوءاستفاده بوده و گران تمام شده است؛ حدود ۲۵ ميليون دلار، ولى كار خوبى است كه دولت [خانم بی‏نظیر] بوتو كرده بود.

در يكى از سالن‌هاى جنبي، كمى به انتظار ورود میهمانان ديگر نشستيم. سپس با درخواست آقاى [عبدالحلیم] خدام، معاون رییس‏جمهور سوريه، در اتاقى كه براى من درنظر گرفته شده بود، ملاقات كردم. از موضع [یاسر] عرفات و اردن انتقاد شديدى كرد و از به بن‎بست رسيدن مذاكرات صلح فلسطين با افراطي‌‌گرى [بنیامین] نتانياهو، اظهار خوشحالى نمود. گفت اگر يك بار افراطى‌گرى ثمر خوبى داده باشد، همين افراطی‏گرى نتانياهو، نخست‏وزير اسرایيل است. آقاى حافظ اسد، [رییس‏جمهور سوریه]، آماده سفر به ايران است. صدام حسين، [رییس‏جمهور عراق]، به سوريه پيغام داده كه مى‌خواهد با آنها در امر مهمى مذاكره كند و حافظ اسد، نظر من را خواسته بود. گفتم نفس مذاكره خوب است، بعد از معلوم‏شدن مطلب با هم مشورت كنيم.

ساعت یازده و نیم، اجلاس فوق‌العاده سازمان كنفرانس اسلامى كه به مناسبت جشن استقلال پاكستان برقرار شده، رسميت يافت. آقاى [فاروق] لغارى، [رییس‏جمهور پاکستان] سخنرانى مفصلى نمود و مطالب خوبى داشت. سپس [آقای عزالدین العراقی]، دبيركل سازمان كنفرانس اسلامى صحبت کرد و پيام آقاى ملك‌حسن، ریيس كنفرانس كه خودش نيامده بود، قرائت شد. نمايندگان بخش‌هاى مختلف اعراب و آفريقا و آسيا نیز صحبت کردند.

پيغام آقاى اميرعبدالله، وليعهد عربستان سعودى رسيد كه منتظر من براى ملاقات است. گفتم بهتر است ايشان به اتاق بيايد. پيغام برگشت كه از رياض چنين قراري داشته‌ايم. با اصرار همراهان، من پذيرفتم و به سوى اتاق ايشان رفتيم. با عجله از اتاق بيرون آمد و گفت او مى‌خواهد به اتاق من بيايد. معلوم شد وقتى كه به او پيام من رسيده، پيشنهاد من را پذيرفته و اطرافيانش خودسرانه جواب داده بودند.

به اتاق من رفتيم. ملاقات خيلى‏خوب و دوستانه‌اى بود؛ كمى‏گلايه از گذشته و سپس بحث دربارة توسعه روابط شد. از برنامه برائت [از مشرکین] حج و از آقاى [محمد محمدی] رى‌شهرى، [امیرالحاج ایران] شكايت كرد. پيشنهاد كردم، موافقت كنند كه برنامه برائت در محل و زمان محدودى انجام شود. موافقت كرد كه در داخل ساختمان بعثه باشد. از من خواست كه در مراسم حج به زيارت بروم. من گفتم ايشان به تهران بيايد. گفت خاطرش جمع نيست كه كشور را بدون سرپرست بگذارد و به سفر برود.

درخواست كرد كه خانواده من كه بناست به حج بروند، میهمان آنها باشند. از شرايط همكارى‌ها بعد از دوره مسئوليت من، اظهار نگرانى كرد. گفتم از طريق مجمع تشخيص مصلحت نظام، اعمال نظر مى‌كنم.

تقاضاى مذاكره خصوصى كرد. پس از رفتن ديگران، دربارة انفجار الخُبَر گفت که چهار نفر از عاملان انفجار به ايران آمده و سپس دو نفرشان به لبنان رفته‌اند و يك‏نفرشان به كانادا رفته كه تحت تعقيب آمريكا و عربستان است و به زودى دستگير مى‌شود و يكى هم در ايران است كه اصرار نمود چون تبعه عربستان است، او را تحويل آنها بدهيم. گفتم بر اثر درخواست‌هاى قبلى شما، ما تحقيق همه‏جانبه كرده‌ايم؛ كسى از آنها را در ايران نيافتیم و اگر مشخصات او را بدهيد، ممكن است پيگيرى كنيم.

به ايشان گفتم، چرا در هر جلسه شوراى همكارى خليج فارس، مطلبى عليه ايران اظهار مى‌شود كه هيچ اثرى ندارد و ما هم طبعاً جواب مى‌دهيم. گفت، چرا شما مسأله جزاير مورد اختلاف با امارات [متحده عربی] را حل نمى‌كنيد. گفتم اين مسأله به ‏آسانى قابل حل نيست. بهتر است دو طرف وارد مذاكره شوند و ممكن است سال‌ها هم طول بكشد. سرانجام قرار شد كمك كنند كه به‏تدريج اين اظهارات ناروا متوقف شود.

هنگام خداحافظى، بيرون درب اتاق منتظر ماند تا من تجديد وضو كردم. سپس در اتومبيل من با من سوار شد و با هم به ميهماني ناهار نخست‏وزير رفتيم. در راه گفت، آمريكايى‌ها و ساير مخالفان، از اين منظره نزديك شدن ايران و عربستان ناراحت مى‌شوند. حضار در میهمانى كه اين همراهى ما برايشان جالب و غيرمنتظره بود، با حساسيت جريان را دنبال مى‌كردند و عكس‌ها و فيلم‌هاى آن در رسانه‌هاى پاكستان به وسعت منتشر شد و در محافل تفسيرى اطراف اجلاس، بسيار مهم تلقى شد.

از آنها به خاطر اينكه به دبيرخانه كنفرانس نوشته‌اند كه اجلاس تهران تأخير بيفتد، گله كردم. هم اميرعبدالله و هم سعودالفيصل منكر شدند و گفتند شايعه از دشمنان است. ولى تا عصر كپى نامه سعودالفيصل را تهيه كرديم و شب در مراسم شام به عبدالله نشان دادم. شرمنده و منفعل شدند و فوراً دستور لغو پيشنهاد را دادند و [عزالدین] العراقى، [دبیرکل سازمان کنفرانس اسلامی] كه اصرار بر ابلاغ كتبى داشت، خبر داد كه تقاضاى آنها پس گرفته شده و انعكاس آن باعث تعجب اعضا شد.

در مراسم ضيافت ناهار، دو طرف من نخست‏وزير بنگلادش و ریيس‏جمهور گامبيا بودند. ریيس‏جمهور گامبيا گفت، مى‌خواهد به ايران بيايد، ولى هواپيما ندارند و پول اجاره‏ كردن آن را نيز ندارند؛ توقع دارد هواپيماى ما برود او را بياورد. من گفتم خودشان بيايند، هواپيماى ما آنها را برمى‌گرداند. يك تسبيح بزرگ با دانه‌های چوبى و روكش نقره دردست داشت؛ گفتم چرا تسبيح به اين بزرگى! گفت براى اينكه فراموش نكنم و جايى جا نگذارم. گفت با حمايت آمريكا، تحركات مخالفان دولت نوپاى انقلابى‌اش شروع شده و خواستار سرعت كار عمرانى جهاد سازندگی در آنجا شد.

خانم حَسينه [واجد، نخست‏وزیر بنگلادش] هم گفت، با پاكستان بر سر دو موضوع اختلاف دارند ۱- مسأله سهم بنگلادش از اموال مشترك قبل از تقسيم كه چيزى به بنگلادش نداده‌اند ۲- اجازه مراجعت آوارگان.

ساعت پنج بعد از ظهر ادامه كار اجلاس شروع شد. سخنران اول من بودم. نطق كوتاهى از رو خواندم.  بعداً هر كس مرا مى‌ديد، ابراز تحسين مى‌كرد كه معمول است. سپس براى ملاقات‌ها به اتاقم آمدم. اجلاس تا ساعت ده و نیم شب طول كشيد. همه صحبت كردند. در آخر مصوبه‌اى راجع به مسایل جهان اسلام منجمله فلسطين داشتند كه دستور دادم در مورد آن قسمت از مصوبه كه مذاكرات صلح را تأييد كرده است، اعلان تحفظ شود. در زمان اعلان تحفظ، برنامه از تلويزيون كه تمامى برنامه را مستقيم پخش مى‌كرد، قطع شد.

ساعت شش بعد از ظهر تا ده و نیم شب را صرف ملاقات‌ها كردم. آقاى [صفرمُراد] نيازاُف، [رییس‏جمهور ترکمنستان] آمد. دربارة توسعه روابط و برنامه سفر آينده‌ام به تركمنستان صحبت شد. آقاى رفيق حريرى، نخست‏وزير لبنان آمد. درخواست نمود، كمك‌هايى كه به حزب الله و ساير بخش‌هاى مقاومت داريم، از طريق دولت انجام شود. ضمن تحسين مواضع خوب لبنان در مقابل اسرایيل و در هماهنگى با سوريه و تأييد مقاومت، گفتم بهتر است اين گونه باشد كه دولت لبنان مورد فشارهاى خارجى نباشد. گفت ترجيح مى‌دهد فشارها را تحمل كند، ولى سلطه‌اش در كشور كامل باشد؛ قرار شد براى مذاكره به تهران بيايد.

وزير امور خارجه و وليعهد قطر آمدند. وليعهد، جوان هیجده ساله‌اى است. فرزند سوم امير است و آمادگى جواب سئوالات را نداشت و وزير امور خارجه به جاى او حرف مى‌زد و مخفى نمى‌كردند كه دوران تمرين و آموزش را مى‌گذراند. گفتند که در اجلاس آينده شوراى همكارى خليج فارس، لحن بيانيه عليه ايران را تعديل مى‌كنند.

ریيس‏جمهور موزامبيك آمد. درخواست سرمايه‌گذارى ايران در كشورش نمود. آقای [عزالدین] العراقى، دبيركل سازمان كنفرانس اسلامى آمد. از كمى بودجه سازمان و قرض‌هاى ده‏ميليون دلارى شكايت و استمداد كرد. گفتم اگر استقلال سازمان را مراعات كنيد و به ايران هم در مديريت مثل عربستان سهم بدهيد، كمك مى‌كنيم. پيشنهاد كردم، طرحى اجرا كنيم كه سازمان از لحاظ بودجه مستقل باشد. ریيس‏جمهور مالديو آمد؛ صحبت دوستانه و تشريفاتى بود.

آقاى ياسر عرفات به ملاقات آمد. از اينكه او را پذيرفتم، خوشحال بود. نوعى سرافكندگى داشت، به خاطر اينكه مى‌بيند با مواضع جديد آمريكا و اسرایيل در بيت‌المقدس و اراضى اشغالى، اميدهايش به باد رفته و در سخنرانى امروزش، اين سرخوردگى واضح بود. از بى‏وفايى و دورویى آمريكا شكوه كرد و با تعجب از اينكه آمريكا در يك هفته، دوبار از حق وتو عليه اعراب و به نفع اسرایيل استفاده كرد؛ آن هم در مقابل قطعنامه‌اى كه با پيشنهاد اعضاى اتحاديه اروپا به سرکردگى انگليس است. گفت اين كار آمريكا در تاريخ بى‏سابقه است. از اينكه نتانياهو، [نخست‏وزیر اسراییل]، اعلام كرده گفتگوها را با عرفات متوقف مى‌كند هم نگران شده است. از من خواست به صندوق بيت‌المقدس كمك كنيم. من با لحن سرزنش با ايشان برخورد نكردم، ولى گفتم ما از اول همين وضع را و عدم صداقت اسرایيل و آمريكا را مى‌دانستيم و بارها اعلان كرديم و از منظره نكبت‌بار حضور ملك‏حسين و دخترش در منزل خانواده‌هاى يهودى اسرایيل براى تسليت مرگ مردانشان كه توسط سرباز انقلابى اردنى در مرز اردن كشته شده‌‌اند، اظهار ناراحتى كردم و او هم تأييد كرد. آقاى عبدالحليم خدام گفته بود كه اسرایيلى‌ها فقط هشت درصد اراضى كرانه غربى را به دولت خودگردان فلسطين داده‌اند. مى‌خواستم اين را از عرفات بپرسم، وقت كم آمد.

به ديدار [آقای فاروق لغاری]، ریيس‏جمهور پاكستان رفتم. درخواست سرعت در تكميل راه‌آهن كرمان- زاهدان و همكارى در مسایل امنيتى و ضدمواد مخدر را داشت. شام ميهمان آقاى لغارى بوديم. اميرعبدالله، [ولیعهد عربستان سعودی]، مشخصات شخص مورد ادعا را داد. ديروقت خوابيدم.

در اين سفر، عفت و فائزه هم ملاقات‌هاى متعددى داشتند؛ منجمله ملاقات فائزه با خانم بى‌نظير بوتو كه براى این ملاقات، به سفارت ايران آمده بود.

 

دوشنبه ۳ فروردين ۱۳۷۷

در راديوها و رسانه‌هاى بيگانه، اظهارات پريروز رهبرى در مشهد مورد بحث قرار گرفته و به عنوان مخالفت با سياست‌هاى آقاى [محمد] خاتمى، [رییس‌جمهور] در مورد تشنج‌زدایى و جذب سرمايه‌هاى خارجى و آزادى مطبوعات، تلقى شده است.

در رسانه‌هاى عربستان سعودى، از اظهارات من در نمازجمعه تهران استقبال شده است؛ تصميم چند كشور نفت‌خيز به رهبرى عربستان، براى كم‌كردن از میزان توليد، تأثير خوبى بر قيمت نفت گذاشته است. گفته شد كه قيمت نفت تا سه دلار بالارفته. انتخابات كوزوو ديروز برگزار شد و على‌رغم تحريم مخالفان ابراهيم روگوا، [اولین رییس‌جمهور کوزوو]، حدود ۶۵ درصد مردم در انتخابات شركت كرده‌اند.

تا ساعت ده و نیم صبح در پاويون به مطالعه گذشت. سپس براى بازديد از جزيره رفتيم. محسن و آقای يزدان‌پناه، [مدیرعامل منطقه آزاد کیش] هم همراه بودند. در مسير توضيحاتي از آقاى يزدان‌پناه مى‌گرفتم. از پاويون در حال ساخت بازديد كرديم. عفت هم از پلاژ خانوادگى بازدید کرد. از پارك‌وحش در حال احداث و استخر و دلفين و شير دريايى آن كه توسط آقاى مهندس [حسین] ثابت [بکتاش] ساخته مى‌شود، بازديد كرديم. مهندس مجرى توضيح داد كه چيزى شبيه ديزني‌لند پاريس مى‌سازند.

از طريق جاده دنيا، دور كيش گشتيم و جنگل‌ها و چاه‌هاى آب بادى و مزرعه‌ كاهو، هندوانه، خيار و طالبى زير پلاستيك [گلخانه‌ای] را ديديم. سپس از استخر وسيع و مدرن تازه سازمان، سالن بدن‌سازى و حمام‌هاى بخار و سوناى خشك و آبى بازديد كرديم؛ مُشرف بر درياست، با منظره جالب.

از محل مسجدى‌ كه در وسط ميدان نزديك آن در حال ساخت است و طرح‌هاى ساختمانى ديگر و در دست اجرا، عبورى بازديد كرديم. از سخت‌گيرى‌هاى حفاظت اطلاعات، بدون اينكه در قلمرو مسؤوليت آن باشد، گله داشتند. از عدم همكارى هواپيمايى كشورى با كيش‌اير، در مورد دادن جواز پرواز از خارج و يا پروازهاى بيشتر داخلى هم شاكى‌اند.

بودجه سال جارى را حدود ۳۰ ميليارد تومان به شوراى عالى مناطق آزاد پيشنهاد كرده‌اند. عصر و شب به مطالعه و استراحت و شنا در دريا گذشت. در منطقه مرجانى، كف پايم روى سنگ‌هاى مرجانى مجروح شد.

 

سه‌شنبه ۳ فروردين ۱۳۷۸

در اظهارات آيت‌الله خامنه‌اي، در سخنراني [اول فروردین در صحن امام رضا (ع) در] مشهد، تعریض‌هاي متعددي به مسایل مهم اجتماعي است كه مي‌تواند مخالفت با سياست‌هاي دولت به حساب آيد؛ از قبيل اينكه از اسم آزادي سوءاستفاده مي‌كنند و اينكه اعطای آزادي‌ها از اصول انقلاب است و از اول بوده، يا مشكلات زندگي مردم، جدي است و دولت بايد اولويت را به رفع مشكلات مردم بدهد.

حادثه دلخراش سقوط اتوبوس حامل نوجوانان انجمن‌هاي قرآني دزفول در دره و مرگ ۲۷ نفر و مجروح شدن  ۳۵ نفر و حادثه واژگون شدن اتوبوس حامل زوّار زينبيه ايراني در سوريه و مرگ تعدادي از آنها، خيلي متأثرم كرد.

در تركيه، دولت بولنت اجويت، با اكثريت ضعيفي از سقوط نجات پيدا كرده، ولي بحران سياسي و امنيتي ادامه دارد. سرسختي [اسلوبودان میلوشویچ]، ریيس‌جمهور يوگسلاوي در مسأله كوزوو، بحران را به نقطه انفجار نزديك مي‌كند و گويا دو طرف، انتظار نتايج سفر [یوگنی پريماكف]، نخست‌وزير روسيه به آمريكا را دارند.

با قايق دوموتوره، گشتي روي دريا زديم. آقاي فرازنده، مدير باشگاه تفريحي، خواهش كرد كه برويم؛ به خاطر مشكلي كه براي كارش با حضور ما در پاويون پيش آمده، پذيرفتم. با روي باز اظهار خوشحالي‌ كرد و گفت، با توجه به حقي‌ كه شما برگردن كشور داريد، با خوشحالي از اين مشكل استقبال مي‌كنيم.

مديران كيش آمدند؛ بعضي‌ها جديدند. توضيحاتي دربارة امور فرهنگي و اقتصادي و عمراني و آموزشي دادند. آقاي [محمدرضا] يزدان‌پناه گفت، سال گذشته حدود ۳۵ درصد از برنامه، به‌خاطر عدم تحقق درآمدها اجرا نشده است. دكتر [رضا] داوري اردكاني، [رییس فرهنگستان علوم] هم همراهشان بود؛ خواست ملاقات به اعضاي فرهنگستان علوم بدهم.

عصر پياده‌روي طولاني در جزيره كرديم؛ از طريق جنگل‌ تا ساحل جنوبي رفتيم. آقاي موحدي، فرمانده حفاظت همراه بود و با نگراني سئوالات زيادي از وضع سياسي، فرهنگي و اقتصادي كشور و پيش‌بيني حوادث آينده داشت؛ من هم توضيحات و راهكارهايي دادم.

 

چهارشنبه ٣ فروردین ١٣٧۹

تمام وقت در اقامتگاه بودم. كتاب اسناد منع حجاب و متحدالشكل شدن لباس در زمان رضاخان را خواندم. از سری كتابهای اسناد تاریخ معاصر است كه وزارت اطلاعات منتشر میكند و كار خوبی است. مقداری وقت هم صرف مطالعه یادداشت های مذاكرات شورای انقلاب شد. دكتر عباس شیبانی، عضو شورای انقلاب یادداشت كرده؛ متأسفانه ناقص است. مقداری وقت هم صرف اصلاح نهایی خاطرات سال ۱۳۶۱ کتاب پس از بحران شد كه با فاطی كار كردم. او تنظیم كتاب را به عهده گرفته است.

آقایان حسین نصیری، دبیر و محمدرضا واقفی، قائم مقام، از دبیرخانه شورای عالی مناطق آزاد آمدند. در مورد دستور اخیر رهبری دربارۀ كیش، به دنبال گزارش منفی بازرسان ویژه خودشان صحبت بود؛ ناراحت اند، گرچه خطر را رفع شده می بینند، ولی از اصل سختگیری ها در مورد مناطق آزاد ناراحت اند. نیروهای چپ، در گذشته خودشان هم مخالف بودند و اكنون طرفدار تساهل و تسامح اند.

عصر خانواده شهید تیمسار منصور ستاری، فرمانده سابق نیروی هوایی ارتش آمدند. احوالپرسی كردم؛ وضع خوبی دارند. فرزندان شهید، بااستعداد و درس خوانند و پسرشان سورنا با مهدی كار میكند.

عصر در دریا شنا كردم. چون جمعی از محافظان هم با من بودند، مقدار بیشتری از روزهای قبل، از ساحل به طرف عمق دریا پیش رفتم.

روزنامه «صبح امروز» را آوردند؛ از روزنامه های چپ است. برای پوشش كارهای تبلیغی جناحی، در تعطیلات نوروز هم منتشر میشود. اكثر مقالات، به نحوی در مخالفت با رهبری و به خصوص در مورد اظهارات رهبری دربارۀ امنیت است. نوشته است که دولت، بدون در دست داشتن نیروهای مسلح و صداوسیما، نمی تواند امنیت را برقرار كند. مدتی است، جناح چپ فشاری را شروع كرده كه اختیارات رهبری در مورد نیروهای مسلح به رئیس جمهور واگذار شود و نیز در مورد معرفی عاملان ترور آقای حجاریان، تردید ایجاد میكنند و به حساب سپاه می گذارند.

 

جمعه ۳ فروردين ۱۳۸۰        

دو سه ساعتى، صرف بازديد از بخشى از جزيره کیش شد. به بندرگاه رفتيم. از بازوهاى در دست ساخت حوضچه آرامش توسط يك شركت هلندى بازديد كرديم؛ نزديك به تكميل است و لايروبى فاز اول تمام شده. با ماشين لايروب مخصوص، سواحل مرجانى يك ميليون تُن لايروبى شده است. با استفاده از مواد برداشته شده، ۲۰ هكتار زمين جديد در ساحل جزيره به دست آمده؛ بناست در فاز دوم كه سه ميليون تُن لايروبى داريم، عمق آب در حوضچه از ۵/۷ متر فعلى به ۱۶ متر برسد و ده‌ها هكتار زمين به‌ دست بیايد كه براى كيش ارزشمند است. گفتندكه مواد استحصالى مى‌تواند براى ساخت بتون هم به كار رود؛ در اين صورت، هزينه لايروبى را جبران مى‌كند. اكنون كشتى‌هاى ده‌هزار تُنى، پس از تكميل اسكله، مى‌توانند پهلو بگيرند.

از كشتى جديد و مدرن طاووس كه اخيراً از سوئد خريده شده، بازديدكردم؛ بسيار مجهز و راحت و سريع و امن، با رادارهاى قوی است.كاپيتان آن، [آقای ميرحميد هاشمى‌پناه]، قبلاً فرمانده يكى از يگان‌هاى نيروى دريايى [ارتش] بوده و با درجه ناخدايكم بازنشسته شده است. از منطقه پاكسازى شده از قاچاقچيان مواد مخدر، در كنار شهرك صنعتى بازديد كرديم.گفتند، ۳۸۰ نفر را بازداشت و اخراج كرده‌اند؛ به نظر مى‌رسد، عدد اغراق‌آميز است.

از بازارچه كوچك تازه‌تأسيس ماهى‌فروشان بازديد و با صيادها صحبت‌كردم. از كارشان ابراز رضايت‌ كردند. در مقابل، دو نفر از لنج‌داران در بندر كه بين جزاير و كشورهاي جنوب تردد دارند و در زمان جنگ، از منطقه آبادان آمده‌اند، از گرانى قيمت سوخت و كمى رفاهيات و پشتيبانى‌ها، شكايت داشتند.

سپس از تونل كاريز كيش، بر محور قنات قديمى و در عمق ۱۴ مترى، بازديد كردم كه با ابتكار آقاى روستایى و سرمايه [آقای منصور حاجی‌حسینی]، يك ايرانى كه در آلمان زندگى مى‌كند و نماينده بنز است، نزديك به تكميل است و مى‌تواند مركز سياحتى خوبى باشد. مصاحبه‌اى با صداوسيما دربارة مسایل كيش داشتم. دور جزيره هم گشتى زديم و آقاى [حسین] قاسمى، [مدیرعامل سازمان منطقه آزاد کیش] توضيح مى‌داد؛ گرچه هنوز اطلاعات كاملى ندارد.

سفينه مير- ايستگاه عظيم فضايى روسيه- امروز با برنامه‌اى دقيق، نابود شد. قسمت اعظم آن در برخورد با جو زمين سوخت و حدود ۲۰ تُن از ۱۳۷ تُن بدنه آن، در جنوب اقيانوس آرام ريخت. بنا بود، پنج سال در فضا بماند، ولى عملاً ۱۵ سال ماند و در اين مدت، ۱۰۴ فضانورد، در آن به تحقيقات فضايى پرداختند. گويا مردم روسيه از پايان عمر مير و جلو‌ افتادن آمريكا در تأسيس ایستگاه فضايى بين‌المللى، ناراضي‌اند و غرورشان شكسته شده و فقط ۲۰ درصد از مردم روسيه، موافق انهدام مير بودند، لذا دولت روسيه اعلام كرده، به زودى مير۲ را به فضا مى‌فرستد. مير، يكى از جلوه‌هاى پيشتازى روسيه در فضا بود.

عصر، حدود يك ساعت در دريا شنا كردم؛ با حدود ۶۰۰ متر مسافت. شب آقاى [سیدحسین] موسويان آمد. از سفر به اروپا خبر داد، براى جذب شركاى سرمايه‌گذارى جهت مراكزى در جزيره كيش، منجمله توسعه فرودگاه، خريد هتل شايان، تجهيز مركز تجارى ۱۴ طبقه، مديريت بيمارستان مدرن در دست ساختمان و ايجاد زمين ورزش گلف. از شرايط مديريت كشور اظهار نگرانى كرد و گفت، اگر چهار سال آينده، اين وضع ادامه پيدا كند، انقلاب و ايران، در حدى ضعيف خواهد شد كه جبران آن آسان نيست. خواستار اقدام من و رهبرى، براى روى كار آوردن دولتى نيرومند و كارى شد. اطلاعاتى در مورد افكار و كاركرد آقاى [حسین] قاسمى، مديرعامل جديد [سازمان منطقه آزاد] كيش داد كه سال‌ها با او در دبيرخانه شوراى عالى امنيت ملی، همكارى داشته است.

مسئله فلسطين داغ‌تر مى‌شود. [آریل] شارون، [نخست‌وزیر اسراییل] در آمريكاست و مى‌‌كوشد آمريكا را بيشتر درگير كند. خواسته كه اجازه سفر [یاسر] عرفات، [رییس تشکیلات خودگران فلسطین] به آمريكا را ندهند و بر ايران و مصر، براى عدم حمايت از انتفاضه، فشار بياورند. گفته است تا انتفاضه آرام نشود، حاضر نيست با عرفات، ملاقات و مذاكره كند و عرفات را عامل مهم ادامه انتفاضه مى‌داند. اسرایيل گفته است كه ايران موشك‌هاى حزب‌الله لبنان را مدرن كرده است و بُرد موشك‌های آن را به ۷۰ كيلومتر رسانده كه تمامى شهرهاى شمال اسرایيل را در بُرد خود دارد.

رسانه‌هاى ايراني خارج، اظهارات آقايان [محمد] يزدى و [محمدتقی] مصباح [یزدی] در نمازجمعه امروز تهران را صريحاً عليه جمهوريت انقلاب ايران و عليه آقاى خاتمى و مجلس خوانده‌اند.

 

شنبه ۳ فروردين ۱۳۸۱

تا ساعت سه بعد از ظهر در منزل بودم؛ با مطالعه. عفت هم براى شرکت در مراسم عزادارى سالانه‌اى كه فاميل مرعشى در على‌آباد كشكویيه دارند، به رفسنجان سفر كرد. من هم به دفترم رفتم.

بعد از نماز مغرب، در مراسم عزادارى [محرم در دفتر] رهبرى شركت‌ كردم. ايشان هم با اينكه درد كمرشان تجديد شده است، در مراسم شركت‌ كردند. پس از استماع سخنرانى آقاى [کاظم] صديقى به خانه آمدم. در جلسه، بين آقايان [سیدمحمود هاشمی] شاهرودى، [رییس قوه قضاییه] و [مرتضی] مقتدایى، [دادستان سابق‌ کل‌ کشور] نشسته بودم. آقاى مقتدایى از وضع قوه قضایيه انتقاد كرد وگفت، با ميدان‌دادن به قاضى‌هاى جوان كه تسليم‌اند، قُضات باسابقه را رنجانده‌اند و آقاى هاشمى اطلاع داد كه [رسیدگی به] پرونده پتروپارس را فعال كرده‌اند.

در افغانستان، بعد از پنج سال كه طالبان مراسم نوروز را تعطيل‌كرده بودند، مراسم وسيعى برگزار شده و سال تحصيلى با كمبودهاى فراوان در مدرسه و ابزار و معلم شروع شده؛ آمريكا، تهيه كتاب‌هاى درسى را به عهده‌گرفته و كتاب‌هايى را كه ايران براى مدارس آنها داده، ممنوع كرده است. [جرج] بوش، [رییس‌جمهور آمریکا] و همسرش هم براى فريب مردم، اقداماتى براى تأمين نيازهاى دانش‌آموزان‌ كرده‌اند و حضور دختران در مدارس هم جديد است؛ با توجه به ممنوع‌كردن طالبان.

با اينكه دولت اسرایيل اعلام‌كرده بود كه اقدام تلافى‌جويانه عليه فلسطينى‌ها نمى‌كند، امروز در حملات وسيعى به مردم، جمعى را شهيد كرده است. مردم بسيارى از كشورهاى عرب، با تظاهرات وسيع از سران عرب خواسته‌اند كه در اجلاس بيروت سازش نكنند، بلكه از انتفاضه حمايت‌ كنند.

مادر شهيدی كه با پخش فيلم وداع با فرزندش قبل از اقدام شهادت‌طلبانه كه پنج صهيونيست را كشت، خيلى معروف شده، در پيامى به كنفرانس سران عرب گفته است كه چيزى از شما نمى‌خواهم؛ فقط انتظار داريم كه بگذاريد انتفاضه ادامه داشته باشد؛ زيرا يك سنگ كه كودك فلسطينى به سوى تانك‌هاى اسرایيل پرتاب مى‌كند، اثرش از كنفرانس‌هاى شما بيشتر است.

  • نویسنده : اکبر هاشمی رفسنجانی
  • منبع خبر : مجموعه یادداشت های روزانه اکبر هاشمی رفسنجانی