حرکت بهسوی جدّه
امروز دوشنبه ۲۷ شعبان سال ۱۲۸۲ ه.ق موافق با ۲۵ ژانویه سال ۱۸۶۶ میلادی است… یکی دو ساعت از ظهر گذشته است که سوار کشتی دخانی شدیم، اثاثیه و تمامی مایحتاج سفر را با قایقی منتقل کردیم. برای خود و برادرم (سید اعجاز حسین) در قسمت درجه سه کشتی جایی را انتخاب نموده، آن را فرش کردیم. کرایه هر نفر از بمبئی تا بندر جدّه یکصد روپیه شد. کشتی تا حدی بزرگ و از لحاظ کیفیت، درجهبندی شده است؛ درجه چهار، که عرشه میباشد، پایینترین درجه آن، از لحاظ کیفیت و قیمت است. جمعیت بسیاری این درجه را گزیده و کرایه کمتری (هشتاد روپیه) دادهاند.
صبحگاه روز پنجم ماه مبارک رمضان، به بندر عدن رسیدیم، کشتی نزدیک شط لنگر انداخت؛ عدن ساحلی بسیار زیبا و باصفایی دارد. همراه بعضی از همسفران با قایق به ساحل آمدیم و پیاده بهسوی شهر حرکت کردیم. شهر عدن از ساحل فاصله زیادی دارد و هوایش گرم است.
به منظور فرستادن نامه به هندوستان، سری به اداره پست عدن زدم، پس از ارسال نامه، جهت ملاقات با سید علوی بن عید روس، از مشاهیر عرفای مذهب شافعیه، به خانهاش رفتم. گفتند: بعد از ظهر وقت ملاقات دارد. چون انتظار کشیدن تا عصر برایم سخت بود و همسفران منتظرم بودند از دیدار وی منصرف شدم. از مردی که در خانه سید بود، آب آشامیدنی طلبیدم، تبسّمی کرد و من دلیلش را نفهمیدم، بعد متوجه شدم که ماه رمضان است و در مذهب آنان مسافر هم باید روزه بگیرد!
به کشتی بازگشتم؛ فردای آن روز، فردی به نام سید علی از سوی سید علوی به سراغم آمد و از انجام نشدن ملاقات پوزش خواست. او میگفت: سید علوی ماهانه ۱۲۰۰ روپیه از حاکمان فرنگ حقوق میگیرد تا مردم آن سامان را به اطاعت از آنان بخواند و از اغتشاش و مخالفت بر ضد فرنگیان بازشان دارد! شب هنگام جلسه اُنسی در کشتی تشکیل شد، بعضی از همسفران روضه خواندند و ما گریه کردیم.
روز یکشنبه دهم رمضان کشتی به بندر حدیده رسید، استخاره کردم به حدیده روم شاید کتابی برای خرید پیدا کنم، استخاره بد آمد. فردی بنام میرزاوزیرعلی را جهت خرید کتاب فرستادم. او کتاب «العِبر» ذهبی را برایم خرید.
شب دوازدهم ماه رمضان، آنگاه که کشتی بندر را ترک کرد، ناگهان امواجی عظیم و پرتلاطم خروشیدن آغاز کرد و اضطرابی غریب بر مسافران؛ بویژه عرشهنشینان چیره شد. از خواب پریدم، به دعا و ذکر و استغفار پرداختم تا دریا آرام گرفت، باز به خواب رفتم، صبح روز دوازدهم شنیدم که میگفتند: هنگام تلاطم دریا و اضطراب مردم، یکی از مسافران بنام مولوی محمدعلی، مقداری از تربت پاک کربلای حسینی را به دریا ریخت و دریا آرام گرفت!
در شب چهاردهم نیز باد به شدت میوزید، تکانهای کشتی بسیار شدید بود تا جایی که وحشت طوفانِ دریا، مسافران را سراسیمه کرد، به قرائت قرآن و ادعیه پرداختم تا شاید دریا به لطف خداوند آرام گیرد. تا نیمههای شب خوابم نبرد، اواخر شب بود که کشتی به محاذات کوه یَلَمْلَمْ رسید و بسیاری از زائران اهل سنت مُحرم شدند.
ورود به بندر جدّه
جمعه پانزدهم ماه مبارک رمضان به بندر جدّه رسیدیم. مکانی در نزدیکی گمرک بندر جدّه برای هر نفر در روز یک قروش کرایه کردیم.
انجام عمره مفرده قبل از حج
به قصد ورود به شهر مقدس مکه، به احرام عمره مفرده مُحرم شدم. سزاوار است هر فرد مستطیع قبل از آن که به اعمال مخصوص (عمره تمتمع و حج تمتع) بپردازد، عمره مفردهای بگزارد تا به نحوه طواف و سعی و سایر واجبات آشنا گردد و به هنگام انجام آنها، با مشکل مواجه نشود و اعمال واجب حج را با بصیرت و درک کامل، به پایان رساند، در اینصورت است که وحشت از سختی اعمال حج و ترس و حیرت از نقص و کاستی در وظیفه دینی را از خود دور میسازد.
کسی که برای اولینبار به این دیار میآید، بهدلیل عدم آشنایی با اعمال، ممکن است به کار ناروایی دست یازد که قابل جبران نباشد؛ لیکن با انجام عمره مفرده و تمرین در طواف و خبره شدن در اعمال و دیدن مشاعر شریفه، مشکلی سراغ وی نخواهد آمد.
در مسیر مکه مکرمه به ناحیه حدیبیبه رسیدیم. هنگام مرور از میقات حدیبیه، نیّت احرام و تلبیه را بار دیگر تکرار کردیم؛ در حدیبیه مسجدی ساختهاند بنام مسجد شُمیسی. در آنجا دو علامت نصب شده که آغاز حدود حرم در این ناحیه را مینمایاند. در راه اتراق نکردیم و تمامی شب را، بدون استراحت، طی مسیر نمودیم تا به مکه رسیدیم.
ورود به مکه مکرمه
به تاریخ ۲۲ ماه رمضان سال ۱۲۸۲ ه.ق به مکه رسیدیم… اعمال عمره مفرده را در شب یکشنبه بیست و چهارم رمضان المبارک انجام دادیم؛ برادرم طواف اول را پیاده انجام داد، لیکن بخاطر مریضی، طواف آخر (طواف نساء) را بوسیله شبری بجا آورد.
صاحب مکانی که در مکه برای اقامت کرایه کردیم، ۲۲ ریال از ما گرفت. از این زیادهخواهی و گرانی تعجب کردیم! شکایت از مطوفین جای بسی تأسف و نگرانی است که مطوفین هیچگونه تلاش و کوششی در جهت آشنا نمودن حجاج به اعمال و مشاعر ندارند و نسبت به امور زائران کم التفات میباشند، لذا باید از اعتماد نمودن به مطوفین خودداری شود؛ گرچه در آغاز اعمال، زائر ناچار است در دام آنان گرفتار باشد!
بعضی از دعاهای ماه رمضان را که در کتاب زادالمعاد ذکر شده، در صبح روز ۲۵ ماه رمضان قرائت کردم، حال گریه و تضرع در وجودم پیدا شد که انتظارش را نداشتم؛ دانستم این توفیق از برکت زیارت کعبه مشرفه است. امیدوارم خدای بزرگ دربهای سعادت و نیکی را به رویم بگشاید و تقرب، خشوع، خضوع و تضرع در پیشگاهش را بنمایاند.
صبح هنگام به حرم مشرف شدم، طواف مستحبی انجام دادم و دعاهای طواف را از حفظ خواندم. نزدیک بابالسلام، گذرم به کتابفروشی افتاد، شرح موطّأ زرقانی و کتاب سراجالمنیر را که شرحی است بر کتاب جامعالصغیر، در آنجا دیدم. این کتابها بیشتر از انتشارات کشور مصر است. شاید این دو کتاب را بخرم، انشاءالله.
در روز ۲۸ ماه رمضان، از حرم خارج شده بودم که کتابفروشی دیگری نظرم را به خود جلب کرد، تفسیر کبیر فخر رازی را – در شش جلد بزرگ – در آنجا دیدم، چاپ مصر بود، از قیمتش پرسیدم، گفت: پنجاه و دو ریال! کتاب تنبیهالغافلین، از تألیفات فقیه ابولیث سمرقندی، را نیز در آن کتابفروشی دیدم. کلمهای از این کتاب را، که تبعید اباذر به ربذه توسط عثمان بن عفان را روایت کرده است، اقتباس نمودم، چون نسخهای که نزد من بود غلط داشت.
بعد از ظهر همین روز سری به کتابخانه حرم زدم. کتاب عجالةالراکب را که درباره طبقات علمای مذهب مالکی نگاشته شده، خواستم. شرح حال تقیالدین صاحب کتاب طبقاتالشافعیة، که بشدت مشتاق یافتنش بودم و ترجمه سمهودی و ثعلبی و ابن عربی شارح سنن ترمذی و… را اقتباس نمودم.
ملاقات با دو زائر ایرانی
۲۹ رمضانالمبارک روز جمعه است، این روز را اهل مکه روز عید فطر گرفتند. بعضی از اهل سنت از ما میپرسیدند: امروز روزه هستید یا نه؟ و ما برحسب مقتضای حال به آنان پاسخ میدادیم!
در این روز دو زائر ایرانی به ملاقات ما آمدند:
- ملاحسین اصفهانی، وی مردی است با اخلاق نیکو، نور ایمان از سیمایش میدرخشید. با ایشان پیرامون مسائلی چند گفتگو نمودم. پاسخهای نیک و جالبی که دلالت بر فضل و خوش فهمی وی در امور دین و دنیا داشت، از او دریافتم.
- ملامحمدباقر شوشتری، وی از طلاب ایرانی است و در حوزه درس شیخ مرتضی انصاری شرکت میکرده است. نامبرده سال گذشته (۱۲۸۱ ه.ق) با پای پیاده به حج مشرف شده است، لیکن بهخاطر تنگدستی نتوانسته است به وطنش مراجعت کند.
سوم شوال دوستم میرزامحمدهادی، کتابی در تاریخ اشراف مکه بنام «تنضید العقود السنیّة بتهدید الدّولة الحَسَنیة» برایم آورد، مطالبی از این کتاب را انتخاب کردم، کتاب خوبی است، درباره شرح حال و تراجم بعضی از دانشمندان مثل صاحب کتاب نسخ المثال و… نکاتی دارد.
زیارت قبرستان ابوطالب
پنجمین روز از ماه شوال مصادف است با روز پنجشنبه، به همراه بعضی از دوستان برای زیارت قبور بنیهاشم که در خارج از شهر مکه واقع است، رفتیم. ابتدا به زیارت قبر حضرت خدیجه کبری که در وسط اتاقی قرار دارد و بر روی آن ضریحی است، مشرف شدیم. زنان گرداگرد ضریح حضرت خدیجه ازدحام کرده بودند پس از زیارت و دعا و گریه با عجله از آنجا خارج شدیم. سپس راهی زیارت قبر حضرت آمنه که بسان قبر حضرت خدیجه دارای ضریح و بارگاه میباشد، شدیم؛ این حجره در مقابل حجره حضرت خدیجه قرار دارد.
پس از زیارت قبر آمنه، به مسجدی رفتیم که در آن قبر عبدمناف و عبدالمطلب و ابیطالب قرار دارد، قبور را زیارت کرده، سوره فاتحةالکتاب قرائت نمودیم.
مسجد مذکور را مرحوم میرزافصیح از سرمایه مرحوم مغفور سید ناصرعلی هندی بنا نموده است. میرزافصیح کسی است که این سه قبر را تعمیر و احیا کرد. پیش از آن کسی به این قبور بها نمیداد. و اهل سنت آن سه تن را مسلمان نمیدانند! اسامی دوستان و خویشان یادداشت نمودم تا به هنگام زیارت و دعا فراموشم نشوند.
امروز سهشنبه دهم ماه شوال است، به حرم مشرف شدم؛ دو طواف یکی به نیابت از مرحوم پدرم و دیگری را به نیابت از مادرم انجام دادم. پشت مقام حضرت ابراهیم به دعا در حق دوستان و نزدیکان پرداختم.
نامهای خویشان و وابستگان و دوستان را از پیش یادداشت کردهام تا به هنگام دعا فراموششان نکنم. در همین روز کتاب «العرائس» ثعلبی را که در قصص انبیا نگاشته و چاپ مصر است، به دو ریال و «العقد الثمین فی فضائل بلدالله الأمین» را هشت قروش خریدم. یکی از دوستان کتابی با نام «الإعلام بأعلام بلد اللَّه الحرام»، که کتابی است تاریخی، برایم آورد.
- این قبرستان همان قبرستان حجون و مقبرة المعلّاة یا جنّة المعلّاة معروف است که در آن زمان خارج از شهر مکهقرار داشت.
- بر اساس نظر صحیح، قبر حضرت آمنه (س) مادر گرامی رسول الله (ص) در منطقه ابواء میباشد.
- مسجد مذکور در زمان حاکمیت وهابیون و آل سعود تخریب شده است.
مطالبی از آن را گزینش کردم.
شرکت در نماز جماعت اهل سنت
پنجشنبه دوازدهم شوال جهت انجام طواف به نیابت از خواهر بزرگترم راهی مسجدالحرام شدم. با پایان یافتن طواف، ظهر فرا رسید. در مسجدالحرام ماندم و در نماز جماعت ظهر شرکت کردم.
حکایت ادامه سفر
… در برکه آبی از برکههای مدینه، غسل نموده، لباسهایم را تطهیر کردم. خدای متعال را ستایش نمودم که توفیق پاکیزه شدن را آنگونه که میخواستم به من عنایت کرد. سپس عازم زیارت حرم مطهر نبوی (ص) شدم، قبر مقدس پیامبر را زیارت کردم و پس از آن قبر حضرت فاطمه زهرا (س) را در حجره شریف و مبارکش زیارت نمودم! هنگامی که به زیارت مشغول بودم بارانی شدید باریدن آغاز کرد. مقداری از آب روضه شریفه، که به صحن مطهّر میریخت، به قصد شفا نوشیدم و صورتم را شستشو دادم.
پس از زیارت، به کتابخانه حرم شریف نبوی رفتم و نظری به فهرست کتابخانه انداختم. شب هنگام بار دیگر برای زیارت به سوی حرم مطهر شتافتم. به نیابت از دوستان و خویشان، زیارتنامه خواندم؛ در اثنای زیارت قبر حضرت زهرا (س) حال گریه و زاری عجیبی بر من عارض شده بود که ناگاه مردکی از مخالفان، از زیارت منعم نمود و گریهام را قطع کرد؛ از نامبالاتی اهل عدوان به شدّت افسرده شدم.
آزار خادمان بیش از خدمتشان است. آنان دشمنی خود را با دوستان اهل بیت (علیهمالسلام) پیوسته ابراز میکنند و همواره در پی آنند که از زائران مقداری پول به جیب زنند، زیرا غرق در حرص و طمع دنیا میباشند!
زیارت بقیع
امروز پنجشنبه یازدهم ذیقعدةالحرام است. قبل از ظهر به قصد زیارت قبور ائمه بقیع (علیهمالسلام) به بقیع مشرّف شدم. قبور ائمه دارای روضه و حرم است، همچنین قبر عقیل قبه و بارگاهی مستقل دارد و در کنار آن قبر عبداللَّه بن جعفر واقع است. قبر ابراهیم فرزند رسول خدا (ص) نیز برخوردار از قبّه و بارگاه مستقل است.
ساختمانی است در بقیع، گفته میشود بیتالأحزان است که درب آن را بستهاند. قبر حلیمه سعدیه، دایه رسول خدا و قبرهای عاتکه و صفیه عمههای پیامبر هر یک بارگاهی مستقل دارند.
تمامی قبور را زیارت کردم. درب حرم چهار امام (علیهمالسلام) بسته بود؛ در کنار درب مطهر نشستم و پس از گریه و دعا و استغفار، دعای «یا مَنْ تُحَلُّ بِهِ عُقَدُ المَکارِهْ …» را قرائت کردم.
به گنبد و بارگاه حرم ائمه بقیع نظر میکردم، دیدم که اسامی امامان مدفون در بقیع را بالای درب ورودی حرم ننوشتهاند! و تنها به این جمله بسنده کردهاند: «روضة عباس، عمّ الرسول (ص) و أهل البیت» از بیمهری و تعصب آنان نسبت به ائمه هدی که فرزندان راستین پیامبرند، تعجب کردم و در حیرت فرو رفتم و سپس به خانه بازگشتم.
ورودیه برای زیارت!
دو ساعت از ظهر گذشته بود که یکی از آشنایان خبر آورد درب حرم ائمه بقیع را باز کردهاند، بار دیگر به سوی بقیع روانه شدم. خدّام حرم! از هر زائر ۵ قروش میگرفتند و راه میدادند. پول را دادم و وارد شدم؛ ضریح بزرگی دیدم که قبر عباس در آن بود و قبهای بالای آن قرار داشت؛ کنار قبر عباس قبه دیگری دیدم که قبر چهار امام معصوم؛ یعنی حسن بن علی، علی بن الحسین، محمد بن علی الباقر و جعفر بن محمد الصادق (علیهمالسلام) را در آغوش خود داشت، ضریح مقدس را با حضور قلب زیارت کردم و زیارتنامه را از حفظ خواندم… به لطف خدای تعالی حال گریه و تضرع یار شد، خدا را بر این لطف شکر گزاردم، به ذهنم آمد تا از خدای بزرگ بخواهم مرا در این حال خوش بمیراند…
آقای ملامحمدباقر شوشتری شاگرد مرحوم شیخ انصاری را دیدم که با صدای بلند زیارت جامعه کبیره را میخواند؛ من نیز پس از فراغ از نماز زیارت، زیارت جامعه کبیره را خواندم.
حرم ائمه بقیع (علیهمالسلام) از هرگونه زیورآلات و تزیینات ساختمانی تهی است و همین مطلب باعث میشود حال خضوع و خشوع و توجه بهتری به انسان دست دهد؛ شدت تعصب و دشمنی با اهلبیت (علیهمالسلام) از در و دیوار این حرم مطهر پیداست.
صبحگاه دوازدهمین روز از ماه ذیقعده، به زیارت حرم مطهر رسول خدا (ص) مشرف شدم؛ پس از آن، قبر مطهر حضرت زهرا (س) را زیارت کردم. هنگامی که صورتم را به ضریح چسبانیده، مشغول راز و نیاز بودم، خادم لئیم و پستی از من تقاضای پول کرد، چیزی داخل جیبم نیافتم تا به او بدهم، او مرا از ضریح مطهر دور ساخت و نگذاشت کنار ضریح بمانم.
کتابخانه مدینه منوره
کتابخانه مدینه منوره بمراتب از کتابخانه مکه بهتر و زیباتر است، این کتابخانه دارای فضای وسیع، فرشهای نفیس و محیط پاکیزهای است و حاوی کتابهای فراوانی است در زمینههای مختلف؛ کتابهای کمیاب، گرانسنگ و پر منفعتی در این کتابخانه یافت میشود متولّیان کتابخانه مدینه، خوش برخورد و دارای اخلاق خوب و پسندیده هستند، تنگ نظر نبوده، با ملاطفت رفتار میکنند، بعکس متولیان کتابخانه مسجدالحرام!
زیارت بعضی از اماکن و آثار مدینه
روز یکشنبه ۱۴ ذیقعدةالحرام به مسجد قُبا رفتم و در آن مکان نماز گزاردم، مسجد عظیمی است… مقامی نزدیک مسجد است که بالای آن چنین نوشتهاند: «مقامُ نزول آیة: لَمَسجدٌ أُسّس علی التقوی من اوّل یوم أحقّ أن تقوم فیه…».
سپس به خانه حضرت علی بن ابیطالب (ع) مشرف شدم، محل عبادت حضرت را در خانهاش زیارت کردم و در آن مکان نماز گزاردم، جایگاهی در خانه حضرت قرار دارد که گویند حضرت زهرا (س) در آنجا با آسیاب دستی آرد تهیه میکرد. محل عبادت حضرت زهرا (س) را نیز زیارت نمودم و در آن مکان نماز گزاردم. همچنین در غرفه ام ابراهیم نماز خواندم.
خانه امام صادق (ع) را زیارت کردم. در مقابل خانه حضرت برکهای بزرگ مملو از آب بود. چاه أریس را نیز دیدم. گویند این چاه همان چاهی است که انگشتر رسول خدا از دست عثمان در آن افتاد. داخل منطقه عوالی شدم، عوالی دارای حصار و درختان میوه از قبیل درخت انگور و انار و خرما و غیر آن میباشد.
بعضی از مردم میپندارند که عوالی همان فدک است و این اشتباه است زیرا فدک به مسافت دو منزل از مدینه فاصله دارد.
روز سهشنبه ۱۶ ذیقعدةالحرام به حرم مطهر پیامبر (ص) مشرف شدم. خادمان را دیدم با جاروهایی که از برگهای بلند خرما تهیه شده بود، داخل ضریح پیامبر (ص) شدند و ضریح مقدس را جارو کردند سپس جاروهای تبرک شده را بین مردم تقسیم کردند.
نزدیک مغرب است، یک نفر از سادات مدینه که بحرینیالأصل است به ملاقات من آمد. نامش حسن بن عبداللَّه بحرانی است، او شیعهای مؤمن و از اهل علم است، که همراه با دیگر سادات مدینه در خارج از قلعه شهر زندگی میکند. او به من گفت: از کتابهای فقهی شرح لمعه، شرایع و مناسک حج مرحوم شیخ محمدحسن نجفی، صاحب جواهر را در اختیار دارم.
پیشتر در هندوستان شنیده بودم که فدک را به سادات مدینه پس دادهاند، از این رو از وی پرسیدم: آیا فدک را به شما واگذار کردهاند؟
گفت: خیر. فدک همچنان در دست حکومت است و دولت آن را در تصرف خود دارد!
… قبر اسماعیل فرزند امام جعفر صادق (ع) را زیارت کردم. قبّهای بزرگ دارد. در سمت شرقی مقبره، خانه آن حضرت قرار دارد. گفته میشود: این خانه همان خانه امام زین العابدین (ع) است. بسیار مسرور و شادمان شدم؛ چون پیش از آن تفحص نموده، خانه حضرت را پیدا نکرده بودم؛ خانه امام سجاد (ع) را زیارت کردم و دعا خواندم…
وداع با مدینه و حرکت به سوی مکّه برای انجام اعمال حج
با نزدیک شدن زمان خروج از شهر مدینه، اضطرابی دهشتناک سراسر وجودم را احاطه نموده است، میترسم از این اماکن مقدس کوچ کنم در حالی که حق زیارت و دعا و استغفار را ادا نکرده باشم. وای بر حال من، چنانچه خداوند منّان به لطف و محبتش کمکم نکند. دلهره از اعمال حج و سختی مناسک، بر قلبم سنگینی میکند؛ بویژه ناتوانی و مریضیام. از خدا میخواهم بدیده لطف بر من بنگرد تا اعمال سخت و مشقتبار حج را بخوبی انجام دهم.
صبح روز شنبه ۲۰ ذیقعدةالحرام زیارت وداع حضرت رسول (ص) را زمزمه کردم، سپس به قبرستان بقیع رفتم و زیارت وداع ائمه بقیع (ع) را نیز خواندم. بعد از ظهر همین روز مدینه منوره را به سوی مکه مشرفه ترک کردم.
مسجد شجره
مسجد شجره مسجدی بسیار با اهمیت و یکی از مواقیت است، سقف ندارد و تنها از سه جهت دیوار دارد. جای تعجب است، مسجدی که میقات اهل سنت نیز هست، چرا باید چنین وضعی داشته باشد؟!
خدا را سپاس میگویم که توسط یک مرد آشنا توانستم مسجد شجره را پیدا کنم و از آنجا مُحرم شوم.
مطلب شگفتآور اینکه مشاهده کردم گروهی از اهل سنت از مدینه محرم شدند و گروهی بدون احرام از میقات «مسجد شجره» گذشتند تا در رابغ محرم شوند!
جمّالان و شترداران (خذلهم الله) شتران را کنار مسجد شجره نگه نمیدارند راه خود را همچنان طی میکنند. پس از محرم شدن با پای برهنه راه افتادم و به گمان اینکه شتردار از مسجد شجره دور شده، با شتاب و عجله حرکت کردم تا به او برسم اما معلوم شد که وی هنوز پشت سر است و توقف نمودم…
سزاوار است شخص مسافر نه به رفیق و همسفر دل ببندد و نه به مال و امکانات؛ زیرا چه بسا حادثهای پیش آید که از هیچ یک کاری ساخته نباشد. یاور و حامی واقعی تنها خداوند متعال است و بس. با توکّل به اوست که تمام گرهها و مشکلات انسان حلّ میشود وگرفتاریها مرتفع میگردد.
روز شنبه ۲۹ ذیقعدةالحرام به هنگام مغرب، در حال طی طریق بودیم که هلال ماه ذیحجةالحرام را دیدیم و خدا را ستایش نمودیم که اختلافی وجود نخواهد داشت.
با یاری و تأییدات خدا، صبحگاه روز پنجشنبه سوم ذیحجةالحرام سال ۱۲۸۲ به مکه مشرفه رسیدیم.
حرکت به سوی مشاعر مقدس
بین ما و اهل سنت یک روز اختلاف است، متأسفانه نمیتوانیم در روز ترویه محرم شویم؛ چرا که عامّه (اهل سنت) روز هفتم ذیحجه را هشتم اعلام کردند و از مکه خارج شدند.
لذا برای ما ممکن نشد در مکّه بمانیم، ما هم پس از خواندن نماز عشا محرم شده، به طرف منا کوچ نمودیم. اوائل شب به منا رسیدیم؛ بعضی از حاجیان ایرانی که با ما همراه بودند در منا ماندند و ما به راه خود ادامه دادیم؛ پیش از طلوع آفتاب به سرزمین عرفات رسیدیم و در آنجا نماز صبح را خواندیم.
سهشنبه هشتم ذیالحجةالحرام است… در آخرین لحظات امروز. اهل سنت عرفات را ترک کردند (زیرا این روز را نهم ذیحجه تلقی نمودند) لیکن حجاج ایرانی و هندی و تمام پیروان مذهب امامیه در منا ماندند.
ظهر روز چهارشنبه نیت وقوف در عرفات کردیم و تا غروب آفتاب در آنجا ماندیم و پس از غروب آفتاب از عرفات خارج شده، راهی مشعرالحرام شدیم. اوائل شب به مشعرالحرام رسیدیم و نماز مغرب و عشا را در آنجا گزاردیم.
هنگام طلوع فجر، نیت وقوف در مشعرالحرام کرده، پس از طلوع آفتاب از مشعرالحرام خارج شدیم.
نیمروز پنجشنبه به سرزمین منا رسیده، خیمه را نزدیک مسجد خیف برپا نمودیم، سپس برای رمی جمره عقبه حرکت نمودیم. یکی از آشنایان، پس از رمی جمره عقبه به نیابت از من قربانی نمود.
پس از صرف نهار سر را تراشیده، از احرام خارج شدیم، آنگاه برای انجام بقیه اعمال حج، الاغی کرایه کرده به سوی مکه رهسپار شدیم… اعمال را تمام کردیم، نزدیک غروب آفتاب به منا بازگشتیم.
روز یازدهم ذیحجه در منا ماندیم، شب دوازدهم را هم در آنجا بیتوته کردیم، بعد از ظهر روز دوازدهم از منا خارج شدیم.
روز یکشنبه دوازدهم ذیحجه است، دو ساعت به وقت مغرب باقی مانده که وارد شهر مکه شدیم.
مشکل لاشههای قربانی در منا
در اثر کثرت قربانی در سرزمین منا و ازدحام جمعیت و تنگ بودن مکان، بوی مشمئزکننده لاشههای حیوانات ذبح شده، هوای منا را به شدت آلوده کرده است. با اینکه دولت تبلیغ و تأکید میکرد که در نظافت قربانگاه کوشا است و قربانیها را از منا خارج میکند و دستور داده بود حاجیان قربانی خود را بالای کوه ذبح کنند، لیکن در عین حال از بوی بد و ناراحت کننده آن، بسیار اذیت شدم و پس از بازگشت به مکه در بستر مریضی افتادم.
تعداد دیگری از حجاج نیز مریض شدند.
حرکت به سوی جدّه
عصر روز جمعه ۲۵ ذیحجه از مکه خارج شدیم و دیگر بار گرفتار جمّالان و شترداران گشتیم. روز یکشنبه ۲۷ ذیحجه وارد جدّه شدیم و خود را برای سفر به سوی عراق از راه بندر عباس و بندر بوشهر و بصره آماده نمودیم.
- نویسنده : میرحامدحسین موسوی هندی
- منبع خبر : کتاب أسفارالأنوار



Wednesday, 29 October , 2025