امیرحسین ثابتی منفرد (۱۸ اردیبهشت ۱۳۶۷) سیاستمدار اهل ایران و نماینده مردم تهران، ری، شمیرانات، اسلامشهر و پردیس در دوره دوازدهم مجلس شورای اسلامی است. وی در یادداشت های روزانه، گزارش عملکرد خود در مجلس شورای اسلامی را منتشر می کند.

قبل از انتخابات وعده دادم که در صورت حضور در مجلس، برای مساله شفافیت منتظر قانون و… نمی مانم و داوطلبانه گزارش‌های روزمره‌ای از جلسات مجلس را در فضای مجازی منتشر خواهم کرد تا در همین حد هم که شده دایره شفافیت را گسترش دهم. الوعده وفا.

اولین گزارش شفاف از اولین روز کاری مجلس دوازدهم

صبح حدود ساعت ۸ به مجلس رسیدم. استثنائاً چون روز افتتاحیه  بود و سران لشگری و کشوری میهمان مجلس بودند، امکان پارک ماشین داخل مجلس وجود نداشت و ماشین را در یکی از خیابان های اطراف پارک کردم.

وارد صحن شدم. طبق قرعه کشی، نماینده سمت چپم آقای دوستعلی از کرمان است که از قدیم او را می شناسم و بسیار سلیم النفس است و نفر سمت راستی ام هم آقای هاشمی از میناب است؛ مثل بقیه مردم جنوب، خونگرم.

بعد از پخش سرود ملی و قرائت قرآن. هیات رییسه سنی مجلس کار را شروع کردند و به صورت دسته جمعی سوگندنامه را قرائت کردیم. حس عجیبی بود؛ احساس سنگینی مسئولیت و یک نوع غم پنهان.

اواسط مراسم، کلیپی از آقای رئیسی پخش شد که حال خیلی از نمایندگان را دگرگون کرد. هنوز بغضش رهایم نمی کند و امروز هم با دیدن تصاویر و صندلی خالی رییس جمهور، چند دقیقه ای بهم ریختم. مصداق آدم دلسوزی بود که دیدنش به آدم انرژی مثبت میداد. دائم تصور می کردم که امروز باید جلوی چشمانمان می بود ولی افسوس، خدا رحمتش کند…

اما یکی از اتفاقات بد جلسه وقتی بود که در حین سخنرانی آقای مخبر، تعدادی از نمایندگان در صحن راه می رفتند تا برای انتخابات هیأت رئیسه که سه شنبه برگزار می شود با هم لابی کنند، عملاً نظم جلسه بهم ریخته بود. انگار نه انگار که جلسه افتتاحیه مجلس است و میهمانان خارجی هم دارند این وضعیت را می بینند.

بعد از مراسم افتتاحیه، با بقیه نمایندگان به سمت حرم امام خمینی (ره) حرکت کردیم. وقتی راننده می خواست وارد محوطه حرم شود، با یکی از افراد گفت: ثابتی! فقط تو با دنا پلاس نیامدی! خنده ام گرفت، گفتم من که ماشین را انتخاب نکردم! (ماشین ما پرشیا بود) ضمناً بقیه که در همین ماشین هستند هم نماینده هستند!

وارد حرم شدیم و نماز ظهر و عصر را به امامت حاج سید حسن خمینی خواندیم. بعضی نمایندگان از معماری اشرافی حرم انتقاد می کردند و من هم هیچ وقت نفهمیدم کدام عقل سلیمی به این نتیجه رسید که امام مستضعفان را با ساخت چنین حرمی در غربت محصور کند؟

موقع خروج، تولیت حرم یکی یکی با نمایندگان خوش و بش می کرد و من هم با ایشان سلام و علیک نسبتاً گرمی کردم و بعد هم حرکت کردیم به سمت مجلس.

موقع نهار، دکتر پزشکیان را دیدم. گفتم می دانید که به لحاظ سیاسی اختلاف داریم و به شما هم رأی نمی دهم اما از اعلام کاندیداتوریتان برای انتخابات ریاست جمهوری خوشحال شدم. چون اولاً به رقابت واقعی در انتخابات کمک می کند و ثانیاً هر کاری که باعث افزایش مشارکت شود، ارزشمند است.

ضمناً تا امروز خیلی درباره لاکچری بودن رستوران و غذاهای مجلس شنیده بودم اما واقعاً اینطور نبود. نمی گویم خیلی ساده بود اما اصلاً خبری از سلف سرویس و… نبود.

بلافاصله بعد از نهار، جلسات شعب در محل کمیسیون ها برگزار شد. طبق آیین نامه داخلی مجلس، تا قبل از مشخص شدن کمیسیون ها، نمایندگان باید داخل شعبه های ۱۵ گانه بحث های مقدماتی مثل اعتبارنامه ها و… را انجام دهند. من هم به پیشنهاد یکی از نمایندگان باتجربه، برای ریاست کمیسیون تحقیق شعبه ۷ کاندیدا شدم که با لطف دیگر اعضای شعبه رای آوردم. کارکرد این کمیسیون برای زمانی است که اگر اعتبارنامه ای محل اختلاف شود، باید همراه با دیگر روسای کمیسیون تحقیق شعبه های دیگر درباره آن اعتبارنامه بررسی لازم را انجام دهیم.

بعد از این جلسه یکی از نامزدهای ریاست مجلس تماس گرفت و دعوت کرد برای گفتگو به دفترش بروم. من هم صادقانه در حضور خودش استدلال کردم که چرا به ایشان رأی نخواهم داد.

بعد از این جلسه هم مجدداً به صحن رفتیم تا در جلسه فراکسیون انقلاب اسلامی (فراکسیون اکثریت) شرکت کنیم. اما اتفاقات تلخ و عجیب و غریبی افتاد. موقع رأی گیری درباره یکی از مهمترین موضوعاتی که سمت و سوی جلسه را عوض می کرد خیلی از نمایندگان به خاطر مشکل فنی نتوانستند رأی بدهند و بعد هم بعضی طرفداران آقای قالیباف بلافاصله جلسه را ترک کردند تا جلسه از رسمیت بیفتد. کاری که اخلاقاً درست نبود. همین باعث شد تا جلسه ناتمام بماند و برداشت خیلی از نمایندگان این بود که انگار این یک سناریوی برنامه ریزی شده بوده است. آن هم درست در همان روزی که رهبر انقلاب در پیام افتتاحیه برای مجلس تأکید کردند که آرامش و وحدت داشته باشید و تقوا را رعایت کنید!

بعد از جلسه نیز به یک جلسه دیگر در خارج از مجلس رفتم و تازه الان به منزل رسیدم. ساعت حدود ۳ نصف شب است و جلسه بعدی ساعت ۶ صبح شروع می شود، چشم هایم را به زور نگه داشته ام تا این چند خط را بنویسم…

  • نویسنده : امیرحسین ثابتی منفرد