چطور شد که شما وکالت آقاي طبري را پذيرفتيد؟ و چه اتفاقاتي افتاد که ايشان شما را از وکالت عزل کرد؟
آقای طبری از ابتدای بازداشت دو نفر از وکلایی که قبل از بازداشت با ایشان همکاری داشتند را در مرحله دادسرا و تحقیقات انتخاب کردند اما به آنها اجازه ورود به پرونده ندادند چرا که هر دو وکیل در همان پرونده آقای طبری در ارتباط با مرحوم آقای سرخوش و یک پرونده راجع به بیمه و واحدهای برج دوقلوی کیش متهم شناخته شدند و ناگزیر شدند که استعفاء کنند.
پرونده آخر سال ۹۸ آمد به دادگاه. وقتی پرونده به دادگاه آمد، آقای طبری داخل زندان بودند و در این هنگام هیچکس از بستگان یا آشنایان یا دوستان معروفشان برای ایشان به فکر انتخاب وکیل نبودند. اما ظاهراً از بیرون سراغ خیلی از همکاران ما رفتند، حالا بنا به دلایلی که خودشان میدانند، وکالت را قبول نکردند. پرونده در ابتدای سال ۹۹، آماده برای برگزاری اولین جلسه در دادگاه شده بود. بهدلیل اینکه در دادگاههای کیفری بهویژه در چنین اتهامات سنگینی، متهم حتماً باید وکیل داشته باشد، دادگاه مکاتباتی داشت با کانون وکلای مرکز که وکیل تسخیری انتخاب کنند. در این فاصله دوستان و آشنایانی که به نوعی خودشان را هدف میدانستند یا معتقد بودند که آقای اکبر طبری علیرغم اینکه حقیقتاً شخصی مجرم است و سوءاستفادههایی کرده، اما حق دارد وکیل داشته باشد، بنابراین از من خواستند که به پرونده ورود کنم. من تا آن موقع اصلاً نمیدانستم آقای طبری کی هست و شناخت قبلی از ایشان نداشتم.
درهرحال تلاش آقای غلامحسین اسماعیلی که آنوقت رئیس دفتر ریاست قوه قضائیه بودند این بود که سریعتر محاکمات شروع شود. هفته قوه قضائیه هم پیشرو بود. بنابراین بنده ششم خرداد ۹۹ اعلام وکالتم را تقدیم شعبه پنج دادگاه کیفری یک استان تهران کردم و رئیس دادگاه پاراف کردند و مرا معرفی کردند به بازداشتگاه، بند ۲ الف سازمان اطلاعات سپاه.
اولين ملاقات شما با آقاي طبري اينجا بود؟
آنجا اجازه ملاقات به من ندادند. من از قبل پرونده را مطالعه نکرده بودم، کیفرخواست را هم نداشتم، کسی هم نبود اطلاعی به من بدهد که جزئیات چیست. تصورم این بود که یکروزه مطالعه پرونده تمام میشود؛ من وکالتنامه را روز سهشنبه فرستادم دادگاه که امضاء بشود و برگردد. اما پنجشنبه ابلاغ آمد که برای ۱۸ خرداد اولین جلسه دادگاه است. به هر حال، دهم که روز شنبه بود، به دادگاه مراجعه کردم و گفتم که من هنوز تمبری باطل نکردم، این چه عجلهای است؟ رئیس دادگاه گفت اشتباهی رخ داده و شما کنکاش نکنید و مشکلی پیش آمده، شما میبایست تمبر مالیاتی را باطل میکردید، بعد ما وقت را تعیین میکردیم. خودش همان لحظه این جمله را گفت که آقای اسماعیلی آخر گرفتارمان میکند. درهرحال از من خواستند که اعتراض نکنم.
با این حال ۱۰ خرداد ۱۳۹۹ تاریخ شروع وکالت من از آقای طبری در مرحله دادگاه است. آن هم با یک پرونده به اصطلاح کامیونی، با بیش از هفتاد مورد اتهام ریز و درشت. بنده هم هیچ اطلاعی از قبل ندارم، در این بین تعطیلات ۱۴ خرداد و ۱۵ خرداد هم بود و عملاً فرصت مطالعه پرونده و مسلط شدن به پرونده را هم نداشتم.
ولی همان روز شنبه وقتی اجازه مطالعه پرونده را گرفتم، حقیقت امر این است که وحشتزده شدم. بلافاصله از طبقه پایین آمدم بالا جایی که رئیس دادگاه مستقر بود و گفتم که من انصراف میدهم. من توان مدیریت این پرونده را در خودم نمیبینم، چون حقیقتاً متوجه شدم که بیش از آنچه که من فکرش را میکردم پرونده قطور است. رئیس دادگاه، جناب بابائی، ماده ۳۸۵ را مطرح کردند و گفتند که در دادگاه کیفری یک استان، در چنین اتهامات سنگین، وکیل وقتی اعلام وکالت کرده، تا انتها نه میشود عزلش کرد و نه میتواند استعفاء بدهد. نتیجه این شد که چارهای جز این نداشتم که ادامه بدهم.
بالاخره قبل از دادگاه با آقاي طبري ملاقاتي داشتيد؟ طبري شما را ميشناخت و به شما اعتماد داشت؟
بله ملاقات داشتم. وقتی پرونده را مطالعه کردم، لازم شد که با خود آقای طبری یک ملاقات داشته باشم. حالا که سمت پیدا کردم و وکیل شدم تقاضای ملاقات کردم. روز ۱۳ خرداد در بند ۲ الف، اولین ملاقات مختصری بود که با آقای طبری داشتم. وقتی که ملاقات صورت گرفت اطلاعات درستی به من نداد. چرا که به من اعتماد نداشت و شک و تردید داشت که من کی هستم و از کجا آمدهام. با این حال خودم را معرفی کردم و به او اطمینان دادم. در همین جلسه مطلب دیگری که صحبت کردیم راجع به حقالوکاله بود…
ولي گفته ميشود که شما قرارداد مالي نداريد؟
همواره این ایراد را به من میگیرند که چرا وکیلی مثل شما در چنین پروندهای قرارداد مالی با موکل ندارد. من وقتی برگ وکالت را برای امضاء داخل زندان فرستادم با تصور اینکه یک روز و یک جلسه هست و افراد محترمی دنبال وکالت گرفتن بودند، در همان برگ وکالتنامه نوشتم تبرعاً. اما روز سیزدهم که ملاقات حضوری انجام شد، به ایشان گفتم که موضوع پرونده سنگین است و حقیقت امر این است که مشقتهایی دارد؛ ایشان آمد قرارداد را گذاشت روی میز که تنظیم بکنیم، اما مأمور مربوطه مانع شد و گفت چون ایشان متهم مالی است، نمیتوانید قرارداد مالی تنظیم کنید. گفتم پس همان طبق تعرفه میشود و متناظر با هر یک از اتهامات، بین ۳ الی ۱۰ درصد از تأمین کیفری ایشان شفاهاً با هم توافق کردیم. ایشان آنجا روی میز میزد – که باید در دوربین ضبط شده باشد – که بحث مالیاش مهم نیست، تو فقط جان من را نجات بده؛ من آنقدر به تو می دهم که بگویی: بس است، بس است، بس است! سه بار تکرار کرد. گفتم خب، ما در موقعیتی نیستیم که بحث مالی داشته باشیم، همین کفایت میکند برای من.
ادامه دارد…
- نویسنده : هفتهنامه 9 دی
- منبع خبر : هفتهنامه 9 دی



Wednesday, 29 October , 2025