محمدتقی شهرام (۱۳۲۶–۱۳۵۹) از رهبران سازمان مجاهدین خلق ایران بود که پس از پیروزی انقلاب اسلامی، به جرم قتل برخی از اعضای سازمان محاکمه و اعدام شد. او در مصاحبه‌ای، خاطرات خود از زندان‌های رژیم پهلوی را بازگو کرده است.

درهرصورت زبانم قاصر است از اینکه بتوانم آن شرایطی که در زندان‌های ایران و شکنجه‌گاه‌های ساواک و شهربانی ایران حاکم است توضیح بدهم و اینجا ترسیم کنم. معروف است وقتی که بخواهند شدت خشونت و فشار را برای انسان مثال بزنند صحبت از شکنجه‌گاه‌های قرون وسطایی می‌کنند. وقتی می‌گوییم شکنجه‌گاه‌های قرون وسطایی آن دستبندها و پابندها و زیرزمین‌های سیاه و تاریک و نمناک و شکنجه‌های بدنی، همه اینها تداعی می‌شود. اما واقعاً من حتی در مورد شکنجه‌هایی که در زندا‌ن‌ها و شکنجه‌گاه‌های پلیس ایران جریان دارد یعنی همان واقعیتی که هم اکنون و همین الان و همین لحظه در زندان زیرزمین شهربانی تهران جریان دارد [صحبت می‌کنم]. این واقعیت را من نمی‌توانم حتی با این مثال بیان کنم. این را واقعاً باید رفت و دید.

باید از نزدیک مشاهده کرد تا ببینید بدن‌های مجروحی که صدها کابل و صدها ضربه شلاق، منقل‌ها و شوک‌های الکتریکی چگونه این بدن‌ها را متلاشی می‌کند و چگونه آنها را حتی از هیئت انسانی خارج می‌کند. این شکنجه‌ها معنایش چیست؟ ما به خوبی می‌دانیم که این شکنجه‌ها دقیقاً انعکاس آن مبارزه تمامی‌ناپذیر و خشمگینانه‌ای است که خلق زحمتکش ما علیه دستگاه طبقه حاکم به راه انداخته. رژیم ایران برای اینکه بتواند بر اوضاع ایران مسلط بشود و برای اینکه بتواند با موج روزافزون انقلاب که از میان توده‌های زحمتکش ما می‌جوشد و چون سیل خروشانی که به حرکت ادامه می‌دهد و پایه‌های لرزان رژیم ایران را لرزان‌تر می‌کند و به لرزه درمی‌آورد، برای اینکه بتواند در مقابل این ایستادگی کند، مجبور است به چنین شکنجه‌هایی دست بزند. این شکنجه‌های وحشیانه در واقع خودش نشانه اوج‌گیری و اعتلای مبارزه خلق ماست و همینطور نشانه آن ظلم و استثماری است که بر مردم ما روا داشته می‌شود.

و باز این قابل توجه است که علی‌رغم تمام این شکنجه‌ها و علی‌رغم تمام این فشارها باز هم خلق ما به مبارزه‌اش، حتی به مبارزۀ اوج‌گیرنده‌ای دست می‌زند و ادامه می‌دهد. بله واقعاً من نمی‌توانم حتی این شرایطی که هم‌اکنون جاری است با شکنجه‌های قرون وسطایی مقایسه کنم. شما شاید داستان‌هایی از شکنجه‌های انقلابیون الجزیره و ویتنام شنیده باشید. شاید داستان‌هایی از زندانی‌های قفس ببر شنیده باشید. از زندان‌هایی که در سلول کوچک و محدود آن تنها جا برای ایستادن یک نفر دارد و از بالای آن قطرات آب ریخته می‌شود یا خاکستر [و] آهک بر سر زندانی می‌پاشند. اما در ایران وضع از این هم بدتر است.

ببینید من برای شما یکی از سلول‌های زیرزمینی شهربانی را می‌توانم الان ترسیم کنم، فقط ترسیم بکنیم نه اینکه شما احساس کنید یا لمس کنید. این چیزی است که باید [به چشم خود] ببینید. حتی معتقدم آن ضربات کابل را برای امتحان هم که شده یکی دو بار آزمایش کنید. در یک زیرزمین طولانی، تاریک و نمناک در همین میدان سپه تهران، زیرزمینی با گنجایش صدها نفر در سلول‌های کوچک که تنها امکان ایستادن یک نفر، و حتی کمتر از طول بدن یک نفر، است. نم سرتاسر دیوار را گرفته و حتی سبزه‌ها و خزه‌هایی روئیده شده. در اینجا نگهبانان با اعمال وحشیانه و با خشونت‌بارترین روش‌ها زندانیان را تحقیر می‌کنند و کتک می‌زنند. بعد در طبقه بالا اطاقی است به نام اطاق عمل یا اتاق شکنجه که مأمورین شکنجه‌گر ساواک و شهربانی در آن مشغول هستند. در واقع زندانی یا مبارز اسیر از همان ابتدای دستگیری زیر ضربات کتک و فحش و انواع تحقیرها و شیو‌ه‌های همان اکیپ دستگیرکننده قرار می‌گیرد تا اینکه به مقر کمیته شهربانی و ساواک برسد. در آنجا در آن اطاق با وسایلی که در اختیار دارند کابل‌هایی به اندازه‌های مختلف هم از نظر ضخامت و هم از نظر طول وجود دارد. فرد را روی تخت می‌خوابانند. در ابتدا سعی می‌کنند با مقداری شکنجه روحیۀ فرد را بشکنند، اما عموماً الان مبارزه در سطحی ارتقاء پیدا کرده که تمام کسانی که در این راه می‌آیند خیلی بیش از پیش به شیو‌ه‌های اغفال مأمورین آگاه هستند. بنابراین آنها تنها راهی که دارند شکنجه و باز هم شکنجه و باز هم شکنجه است. بعد کلاهی است آهنی که آن را برسر فرد می‌گذارند که صدایش از آنجا خارج نشود، بعد یک نفر روی سینه‌اش می نشیند و افراد دیگر به‌طور مستمر و متوالی شروع به زدن کابل‌ها می‌کنند. خون از پاها فوران می‌زند. گوشت‌ها بیرون می‌زند، شکنجه‌گرها خسته می‌شوند و جایشان را به همدیگر می‌دهند. فحش می‌دهند بعد از مدتی آن فرد را از تخت بازش می‌کنند و وادارش می‌کنند روی زمین بدود تا پاهایش از بی‌حسی خارج شود، تا بتوانند استمرار شکنجه را حفظ کنند. سیستم شکنجه آنها بر اساس تجربیاتی طولانی که در این زمینه دارند ظاهراً یک سیستم علمی است. شکنجه‌گر سعی می‌کند در حین اینکه فرد را تا آخرین نفس تحت شکنجه قرار می‌دهد، اما هرچه بیشتر مرگ او را به عقب می‌اندازد تا زمان بیشتری بتواند او را زنده نگهدارد. روی این اصل مجبور می‌شوند گاه‌بی‌گاه شکنجه را قطع کنند. یک دکتری هم هست که درجه سروانی دارد و خودش از شکنجه‌گران دیگر بدتر بود. در لحظات حساس ضربان قلب را اندازه می‌گیرد و مقدار شکنجه‌ای که باید ادامه پیدا کند و یا نکند تعیین می‌کند.

بعد در مراحل یا در فواصلی که شکنجه قطع می‌شود برای به هوش آمدن فرد او را به شیوه‌های دیگر مورد آزار قرار می‌دهند. شوک‌های الکتریکی را در نقاط حساس بدن مثل نوک زبان و غیره وارد می‌کنند که جریانی از برق حدود ۱۲۰ تا ۱۵۰ ولت از آن عبور داده بشود. بعد صندلی‌های برقی است، صندلی‌هایی که باز همین شوک را به طریق دیگر وارد بدن می‌کند. وقتی که شکنجه از طریق کابل بر پاها به یک حد مشخصی رسید و نتیجه نداد، فرد را به‌وسیله اجاق می‎سوزانند. این اجاق چند جور است، یک نوع اینکه فرد را روی صندلی آهنی می‌نشانند، زیرش چراغی روشن می‌کنند و این صندلی داغ می‌شود و یا اینکه اگر خیلی عجله داشته باشند و یا از زنده نگه داشتن فرد قطع امید کرده باشند مستقیماً اجاق را به نقاط مختلف بدنش می‌چسبانند، مثل رفیق ما علی‌اصغر بدیع‌زادگان که قسمت‌های پشت لگن خاصره او را به‌شدت سوزانده بودند، یعنی از تماس مستقیم اجاق با بدنش خواسته بودند از او حرف بکشند. البته این شکنجه برای آنها زیاد قابل توجه نیست زیرا زمانش خیلی کوتاه است، برعکس کابل. کابل از این نظر برای آنها قابل توجه است. یعنی کابل زدن مدت زیادی می‌تواند ادامه پیدا کند و فرد شکنجه ببیند. درحالی‌که سوزاندن اجباراً خیلی زود باید قطع شود چون طرف بی‌هوش می‌شود.

این وضع آنقدر ادامه دارد و به شیوه‌های فردی دیگر آمیخته می‌شود، مانند انواع شیوه‌های تضعیف روحیه و روان با انواع فحش‌ها و ناسزاها، جمع‌شدن‌ها و یک مرتبه حمله کردن‌ها یا اینکه فرد را مانند توپ فوتبال با مشت و لگد میان افرادی که در دور اطاق جمع شده‌اند با مشت و لگد پرت می‌کنند. اینها دیگر جنبه‌های فردی دارد. از نظر ما یعنی اساسش را همان شکنجه با کابل و سوزاندن و شوک الکتریکی تشکیل می‌دهد. گفتم گاهی اوقات آنقدر شکنجه ادامه پیدا می‌کند که حساب از دست خودشان در می‌رود. اجباراً وقتی به نتیجه نمی‌رسند حتی خودشان به‌صورت فردی خشمگین می‌شوند. این خیلی قابل دقت است که ما دیدیم گاهی شکنجه‌گر دیگر نه به‌خاطر کشیدن حرف برای صرفاً اجرای وظیفه‌اش بلکه به‌خاطر خودش، به‌خاطر اینکه خودش تحریک می‌شود و به‌خاطر اینکه خودش به سر حد جنون می‌رسد فرد را مورد شکنجه قرار می‌دهد. ما از این وحشیگری‌ها و به جنون رسیدن‌های این شکنجه‌گرها زیاد دیدیم. آنها به وضعی دچار می‌شوند که حتی مجبور می‌شوند که مرتباً قرص بخورند و مرتباً آمپول تسکین اعصاب بزنند. در واقع آنها آدم‌های بدبختی هستند، آدم‌هایی هستند که تبدیل به حیوانات وحشی شده‌اند. یعنی سرمایه‌داری آنها را همچون حیوانات وحشی تربیت کرده تا پاسداری منافع خودشان و اربابان کثیفشان را به‌عهده بگیرند. در واقع این خصلت‌هایی که این شکنجه‌گرها دارند و یا چیزهایی که آنها را حتی از یک انسان متمایز می‌کند، درست همان چیزی است که مطلوب همین دستگاه طبقه حاکم و سرمایه‌دارها است. اینها اصلاً دستچین می‌شوند و طوری آموزش می‌بینند که هیچ‌وقت ملاحظات انسانی و هیچ‌گونه عواطف و احساسات انسانی در آنها به‌وجود نمی‌آید و یا در آنها می‌میرد…

ما صحبتی که تا الان داشتیم در مورد مراحل بازجویی و مراحل ابتدایی دستگیری بود… ممکن است شما اینطور فکر کنید که … بعد از محکومیت و رفتن به زندان‌های دائمی این قضیه خاتمه پیدا می‌کند، ولی اینطور نیست. این خشونت مسلماً نمی‌تواند در همان حدود و در همان دوره ابتدایی بازجویی باقی بماند. امروز ما در زندان قصر، قزل حصار، شیراز و زندان مشهد، مواجه با صحنه‌هایی هستیم که شاید گفتن آن و بیان قضیه‌ای که می‌گذرد به نظر شما باورکردنی نرسد، ولی در آنجا شما مواجه می‌شوید با شکنجه‌ها و سختی‌های خارج از طاقت انسانی، نسبت به زندانی‌هایی که ده‌پانزده سال و حتی بیش از بیست سال زندانی کشیده‌اند. مرتباً در زندان‌ها گارد است، این گارد مانند چماق سرکوبی در هر لحظه امکان دارد به داخل زندان بریزد. زندانیان را مضروب و تمام وسایلشان را نابود کند و بعد عده‌ای از آنها را مجدداً به سلول‌ها بیاندازند. از دست‌ها آویزان می‌کنند، وارونه آویزان می‌کنند و با باطوم به‌شدت به کف پاها می‌کوبند و… فحشهای رکیک می‌دهند.

در زندان‌های ایران شما خواهید دید که دو نفر حق ندارند با هم صحبت کنند، آنها حتی ممانعت می‌کنند از اینکه دو نفر با هم غذا بخورند. اگر کوچکترین حرکتی برخلاف ضوابط سخت و غیرانسانی زندان صورت بگیرد، بلافاصله فرد را به دفتر افسر نگهبان می‌برند. در آنجا بی‎‌مهابا به زیر کتک و فحش و توهین می‌گیرند. گفتم این امر و این شیوه حتی در مورد زندانیانی که ده‌بیست سال زندان کشیده‌اند اعمال می‌شود. نمونه‌اش اخیراً چند نفر از زندانیان قدیمی بودند مثل حاج مهدی عراقی که از باقیمانده‌های گروه مؤتلفه هستند. این فرد که اکنون مویش سفید شده و حدود ۵۰ و چند سالی از او می‌گذرد زیر شکنجه برده بودند. با روحانیون و عناصر مذهبی اعمالی انجام می‌دهند که به‌خصوص از نظر روانی در آنها تأثیر سوء می‌گذارد. محاسن آنها را می‌تراشند. به آنها توهین‌های خاص روا می‌دارند. شما می‌توانید حدس بزنید کسانی که سال‌های سال مجبورند در این زندان‎‌ها، در چه شرایطی به‌سر ببرند.

شاید این موضوع هم قابل ذکر باشد و برای شما تازگی داشته باشد که ما در ایران با زندانیان سیاسی‌ای روبرو هستیم که نزدیک به سی سال است که در زندان‌اند. نمونه‌اش مرد قهرمانی که در واقع [نام] فامیلی بامسمایی دارد به نام «صفر قهرمانی» که از دوره دمکرات‌های آذربایجان زندانی می‌کشد. یکی‌دیگر از مبارزین کرد به‌نام «عزیز یوسفی» که نزدیک به بیست سال است زندانی می‌کشد. افرادی هستند از بقایای گروه مؤتلفه که نزدیک به دوازده

سال است زندانی می‌کشند. افرادی هستند از بقایای سازمان افسران حزب توده از صدیق‌ترین عناصر، که مربوط می‌شود به همان سازمان افسران حزب توده که الان دقیقاً از سال ۱۳۳۳، یعنی بیست سال است دارند زندانی می‌کشند. عموماً زخم معده گرفته‌اند و معده‌هایشان خونریزی پیدا کرده است. به بیماری‌های مختلفی مبتلا هستند. الان همه‌شان در یک حالت بهداشتی بسیار نامساعدی به‌سر می‌برند. این پدیده شگفت‌انگیز است که روحیه این انسان‌های مبارز همچنان استوار مانده است. آنها نه‌تنها مبارزین جوان و تازه‌کاری را که به زندان می‌آیند نسبت به وقایع و تاریخ آشنا می‌کنند، بلکه خودشان با مقاومتشان، با ایستادگی مردانه‌شان در مقابل دستگاه طبقه حاکم درس بزرگی از مقاومت، از مردانگی و از روحیه انقلابی به مبارزین جوان می‌دهند. شما تصور کنید شوخی نیست، سی سال در چنین سیستمی، در زیر چنین فشاری زندانی بودن، تبعید بودن، از این زندان به آن زندان رفتن، تحقیر و فشار زندانبان را تحمل کردن، در شرایطی که شما حتی اگر مریض شوید یک قرص آسپرین هم در اختیار شما نمی‌گذارند. این است ماهیت زندان‌های ایران.

  • نویسنده : محمدتقی شهرام
  • منبع خبر : کتاب فرار از زندان، اوضاع سیاسی ایران و مبارزه مسلحانه