مقدمه به قلم غسان الشربل
وقتی که کنار دیوار برلین ایستادم چیزی شبیه اضطراب احساس کردم. دیوار میان مرزهای یک کشور با یک امپراطوری بود. کشوری به دور خود دیوار کشید تا در آغوش میهن مادر باشد. امپراطوری عقب نشینی کرد و فروپاشید و به عبارتی دیگر خودکشی کرد. با سرنگونی اتحاد جماهیر شوروی روسیه و قیصرهای تازه آن متولد شدند. ایالات متحده امریکا نیز با لقب تنها ابر قدرت جهان برنده این میدان شد. پس از آن در ابتدای قرن جدید دشمن های تازه ای در برابر آن متولد شدند که عناوین شناخته شده ای ندارند. کشورهایی که می خواهند رازهای موفقیت و هیبتش را به چالش بکشند و در بیش از یک کشور و منطقه آن را بر نبرد فرا بخوانند.
بعد از ۱۴ سال احساس ترس شدیدی کردم وقتی که از دور دیدم که تانک های امریکایی مجسمه صدام حسین و نظام او را به زیر می کشند و در خیابان های بغداد جولان می دهند. آن چه می دیدم فراتر از توانایی های یک احتمال بود. این بغداد است، شهری که وقتی حاکمانش بر آن حکم رانی می کردند، آهنگی را در تاریخ اعراب و مسلمانان به صدا در می آوردند. این عراق است، عراقی که نظام آن و شرایینش با شرایین منطقه متصلند. وقتی قدرتمند است، بسته می شود و وقتی که ضعیف یا فرتوت می شود، ترسناک و خوفناک.
تاریخ می گوید که هیچ وقت عادت نبوده که سرور بغداد بازنشسته شود. انتخاب های او محدود است: کاخ یا قبر. همواره باید آماده نبردهای ویرانگر باشد. اشتهای امپراطوری های پیرامونی آن فراوان بوده است. برای همین باید همیشه نسبت به اوضاع داخلی و خارجی اش هوشیار باشد. طعنه ها توطئه آمیزند، یا همانند سم مهلک یا این که از پناهگاه های تاریک نجات یافته خارج شود. در این چارچوب صدام حسین فرزند مشروع این نهر ظالمانه محسوب می شود. صعودش به قدرت حتی تا قبضه مطلق آن طبیعی است و پایان معلقش در میان فریادهای انقلابی نیز طبیعی جلوه می کند.
نه عراق کشور عادی ای در گذر منطقه است و نه صدام حاکم عادی ای در تاریخ عراق مدرن. برای همین منظره تانک امریکایی ترسناک بود. اروپای غربی باثبات در سرنگونی دیوار برلین موفق شد اما خاورمیانه متزلزل و مضطرب در سرنگونی دیوار صدام حسین شکست خورد. وقتی که مجسمه فرو می ریزد به دنبال آن چیزهای بسیاری نیز فرو می ریزند. معادله و موازنه ها نیز فرو می ریزند. بعد از آن دیگر عراق آن عراقی نیست که می شناسیم. تبدیل به جایی برای نفوذ ایران از دروازه های شرقی اش به جهان عرب می شود. میراث داران امام خمینی موقعیتی جدید در این کشور به دست می آورند که در کنار موشک های هم پیمانانشان بر اسرائیل در جنوب لبنان و بعد از آن در غزه موقعیتی استثنائی برای آنها محسوب می شود. ترکیه نیز ترکیه سابق نخواهد بود. یک ضلع از مثلث ایرانی – عراقی – ترکی فرو ریخته است. و باید انتظار طولانی کشید و دید که آیا بازگشت این ضلع عربی به این مثلث امکان پذیر است. نظام صدام به رغم توطئه ها و کارهای متهورانه اش یکی از حکومت های اصلی در نظام امنیتی عربی بود. بعد از سقوط او روابط عراقی ها با عراقی ها آشفته تر و خون بارتر می شود. روابط سنیان با شیعیان و اعراب با کردها. برای نخستین بار است که اقلیم کردستان تاسیس می شود و صاحب پرچم و سرود ملی و رئیسی به نام مسعود بارزانی با همه پشتوانه و خاطراتش می شود. اختلاف های سنی – شیعی نیز به فراتر از مرزهای عراق خواهد رسید، به ویژه هنگامی که اعراب احساس کنند که قرار است حتی به ضرب سزارین، خاورمیانه جدیدی با شکست امریکا در عراق شکل بگیرد. منطقه چهار بازیگر بزرگ دارد، ایران، ترکیه، اسرائیل و اعراب. و بر کسی پوشیده نیست که بازیگر چهارم ضعیف ترین آنها است.
- نویسنده : سید علی موسوی خلخالی
- منبع خبر : http://irdiplomacy.ir



Wednesday, 29 October , 2025