کتاب «صدام از اینجا عبور کرد» نوشته غسان الشربل، روزنامه نگار مشهور لبنانی و سردبیر روزنامه الحیات شامل خاطرات چهار مقام سابق عالی رتبه عراقی در حکومت صدام است که هر کدام از دیدگاه خود به توصیف تاریخ عراق در دوران مسئولیتشان پرداخته اند.

قسمت قبل

(۲) مقدمه به قلم غسان الشربل؛

چهار حادثه در سال های اخیر منطقه را تکان دادند و بر روابط میان کشورها و ملت ها و سازمان ها و جریان ها تاثیر گذاشتند و آنها را در وضعیتی بغرنج قرار دادند: حادثه نخست صحنه ای بود که تانک امریکایی پیروزمندانه در میدان الرشید ]بغداد[ مانور می داد. حادثه دوم، چهره نخست وزیر لبنانی رفیق الحریری بود که در پی یک حادثه انتحاری ترور شد و در پی آن روابط لبنانی – سوری و روابط لبنانی – لبنانی نیز ترور شدند. حادثه سوم ناتوانی اسرائیل از تنبیه حزب الله لبنان برای توقف موشک باران های ایرانی آن بر فراز شهرهای اسرائیلی بود. حادثه چهارم انجام حمله خصمانه جنون آمیز اسرائیل علیه غزه بود که در اختیار حماس است و توانست که جلوی شلیک های موشک از سوی آن را بگیرد، غزه ای که با موفقیت توانست دو پارچه شود و حکومت خودگردان و فتح را از خاک خود بیرون کند.

ایران با انجام عملیات نظامی امریکا برای له کردن و سرنگونی طالبان مخالف آن در افغانستان مخالفت نمی کند. و با ماجراجویی های جورج بوش در عراق نیز مخالفتی نمی کند و می توان گفت که با اجازه دادن برای پیوستن گروه های شیعی عراقی معارض هم پیمان خود به مخالفانی که واشنگتن تلاش می کرد گوشت و پوست آن بیشتر متشکل از شیعیان و کردها باشد، تمهیدی برای انجام این جنگ فراهم کرد. اما ایران به سرعت هنگامی که احساس کرد نیروهای امریکایی به مرزهایش نزدیک شده اند و از دو جهت می روند که در کنار مرزهایش مستقر شوند، تضعیف و تخریب پروژه جنگ را در دستور کار خود قرار داد. سوریه نیز از این وضعیت نگران شد. و برای همین زمینه ای برای رفتن عاملان انتحاری به عراق فراهم کرد و تلاش کرد تا جبهه امریکایی را که با تصمیم حاکم مدنی امریکایی ها در عراق، پل بریمر با انحلال ارتش آغاز شده بود، ناکام بگذارد. صحنه ریشه کن کردن حکومت صدام حسین باعث ایجاد ترس و نگرانی و تنش شد و موازنه ها و سوپاپ های امنیتی را فرو ریخت. با پیش زمینه این حوادث، حوادث دیگری نیز به وجود آمدند. در آینده مورخان از ارتباط این حوادث با یکدیگر سخن خواهند گفت.

قبل از این چهار حادثه، حادثه های عراقی مرا در برابر خود متوقف کردند. بعد از آغاز جنگ عراق – ایران در سپتامبر ۱۹۸۰ روزنامه النهار لبنان مرا برای پوشش دادن تحولات به میدان فرستاد. حکومت عراق سفری را برای روزنامه نگاران برای رفتن به شهر مهران، شهر مرزی ایران، به محض سقوط آن توسط نیروهای عراقی که از مرزهای ایران گذشته بودند، فراهم کرد. دیدم که دو سرباز عراقی یک پیرزن ایرانی را برای رسیدن به یک مکان امن اسکورت کردند، ویژگی های این صحنه نگرانی عمیقی را بر من مستولی کرد. شب از خودم پرسیدم ایرانی ها چه وقت انتقام جنگی که عراق آغاز کرده است و آن را «قادسیه صدام» می نامد، خواهند گرفت، انتقام زخم هایی که در رویارویی اعراب و ایرانی ها به وجود آمده است.

حادثه دیگر آمدن صدام حسین با لباس نظامی برای شرکت در کنفرانس مطبوعاتی بود. احساس قدرت از چشمان و لبخندهایش فوران می کرد، چرا که ارتش بعث بر گوشت و پوست ایرانی ها در دوران حکومت انقلاب اسلامی تاخته بود. به این فکر می کردم که چگونه آیت الله ]امام[ خمینی ]ره[ با ۸ سال جنگ که تا زمان نوشیدن جام زهر حاضر به قبول آتش بس نشد، این قدرت صدامی را به استحاله می کشاند. وقتی یکی از روزنامه نگاران از صدام حسین درباره آینده ایران پرسید، گفت که آن را «ملت ایران» تعیین می کنند. و سپس صدام حسین به رویاپردازی تجزیه ایران و از بین بردن خطر یک بار برای همیشه سخن گفت.

حادثه سوم در زمانی بود که جنگ شهرها آغاز شد. تلویزیون عراق تصویر رئیس جمهور پیشوا را نشان داد که دستور می داد موشک ها را برای موشک باران شهرهای ایران آماده کنند.

حادثه چهارم زمانی بود که به همراه هیئتی برای پوشش اخبار نشست اتحادیه عرب در بغداد در می ۱۹۹۰ به آن جا رفتیم. صدام با میهمانانش دست داد و آنها را به آغوش کشید. به روشنی «پیروزی» را در چهره خود تظاهر می کرد. به چیزی کمتر از بخشش بدهی هایی که جنگ بر کشورش تحمیل کرده بود و اعتراف به رهبری عربی او در بارزترین جایگاه منطقه راضی نبود. به گونه ای رفتار کرد گویی که از عراق و کشورهای عربی حوزه ]خلیج فارس[ در یک آن دفاع می کند. و به گونه ای صحبت کرد که خود را «نگهبان دروازه های شرقی» جهان عرب توصیف کرد. در میان حاضران امیر کویت شیخ جابر الاحمد الصباح نیز بود که صدام به او وعده داد که دعوتش را می پذیرد و سفرش برای عراق و منطقه گرانبها خواهد بود. با اشغال کویت صدام با شخص خودش وحکومتش قمار کرد. با اراده جهانی که او را بیرون انداخت و مجازات کرد، شوکه شد. هم پیمانی بین المللی از طریق پیمان «طوفان صحرا» به وجود آمد که انبارهای تسلیحاتی او را خالی کردند اما آن قدری برایش باقی گذاشتند که انتفاضه شیعیان و کردها را له کند. آقای بغداد چون مردی زخمی به دنبال دور زدن و پشت سر گذاشتن تحریم ها و شکست محاصره اقتصادی که بسیار بیشتر از یک حاکم استبدادی مردم عراق را رنج می داد، می گشت، و در دهه بعد جنگی از جایی که نفهمید چگونه آغاز شد، علیه او در گرفت. اسامه بن لادن «دو جنگ نیویورک و اشنگتن» را آغاز کرد و دولت بوش ریشه کنی حکومت صدام را که سال ها بود خط بطلانی بر آن کشیده شده بود، در دستور کار خود قرار داد.

  • نویسنده : سید علی موسوی خلخالی
  • منبع خبر : http://irdiplomacy.ir