زنی را دیدم که گربهای را گرفته بود و میخواست او را خفه کند. گربه که تلاش میکرد خود را از دست او رها کند، با ناخنهای خود دست او را پاره کرده بود، اما آن زن با هر چنگ و دندانی که گربه به او میزد، خطاب به حیوان میگفت: کوشش تو نتیجهای نخواهد داد؛ من تو را خواهم خورد!
مهرماه، گندم نایاب و در فاصله یک ماه بهای نان دو برابر شد. برگ و پوست درختان را وزن میکردند و میفروختند. حتی ریشه خشکشده درختان را نیز آرد، با جو مخلوط و از آن نان تهیه میکردند. چرمی کفشهای کهنه را در آب جوشانده و میخوردند و مدت زمانی، یکی از غذاهای رایج بهشمار میآمد.
از آن پس نوبت به خوردن گوشت انسان رسید. کوچهها پر از اجساد مردگان بود و برخی در خفا گوشت آنها را میبریدند و میخوردند و حتی مادرانی بچه خود را خورده بودند.
وضع در اصفهان چنان وخیم بود که مردهها را دفن نمیکردند، بلکه آن را در کوچهها رها میکردند و مردم مجبور بودند از روی اجساد در حال متلاشی شدن گذر کنند.
- نویسنده : یوداش تادئوش کرزیسنکی
- منبع خبر : کتاب سقوط اصفهان به روایت کروسینسکی



Wednesday, 29 October , 2025