محسن رضایی میرقائد (۱۰ شهریور ۱۳۳۳) فرمانده نظامی و سیاستمدار ایرانی است. وی در این گفتگو، به ماجرای جذب و اخراج نیروهای انجمن حجتیه در واحد اطلاعات سپاه پرداخته است.

من قبل از ورود به اطلاعات سپاه، با مقام معظم رهبری سابقه دوستی و مراوده داشتم. بعد از تشکیل واحد اطلاعات سپاه پاسداران، یک روز ایشان با من تماس گرفتند و افراد مختلفی را که استعداد کار اطلاعاتی داشتند به من معرفی کردند، البته برخی از اینها انجمن حجتیه ای از کار در آمدند. آنها به آقا مراجعه کرده و گفته بودند مایل به کار اطلاعاتی هستند. آقا فرمودند شما ببینید می‌توانید از اینها استفاده کنید؟ من با این گروه که برادری به اسم آقای فراهانی در رأس آنها بود، جلسه گذاشتم و پرسیدم شما چند نفر هستید؟ گفت: گفتند پانزده تا بیست نفر. من دیدم امکان و توان خوبی است اگر بتوانیم بیست نفر کادر را یکباره به اطلاعات سپاه اضافه کنیم، کمک زیادی به ما خواهد شد. با ایشان صحبت کردم و گفتم من بخش امنیت اطلاعات سپاه را به شما می‌دهم. آنها بسیار خوشحال شدند، چون فکر نمی کردند ما بخش امنیت را به آنها بدهیم. مطلبی که ذهن من را فعال کرد و مجذوب این گروه شدم، این بود که بسیار منطقی و مستدل حرف می‌زدند و در ترسیم چارت های تشکیلاتی و بیان و کلام بسیار مسلط بودند.

من بعداً فهمیدم این گروه به دلیل کار تشکیلاتی و ارتباط فکری که با یکدیگر دارند، بیان و سخن هر یک از آنها چکیده بیانات و تفکرات تشکیلات سیاسی آنهاست

این افراد به کجا وابسته بودند؟

من بعداً فهمیدم که از اعضای انجمن حجتیه هستند. البته انصافاً انسان‌های متدینی بودند. نمازشان را خوب می‌خواندند و این رفتار هم روی من بسیار اثر گذاشت. یعنی تدین و بیانشان نظر مرا جلب کرد و من بیش از اندازه به آنها امید بستم. احساسم این بود که ما به زودی می‌توانیم امنیت کل کشور را در اختیار بگیریم و به گروه‌های دیگری که در مقوله امنیت فعالیت می‌کنند، بگوییم صحنه را ترک کنندو ما گروه حجتیه را در کلیسایی که چند خانه خالی در اطراف آن بود و مسئولان آن بعد از پیروزی انقلاب از ایران رفته بودند، مستقر کردیم، اما کمی بعد از اینکه فعالیت‌های خود را شروع کردند، متوجه شدم با اینکه مسائل را خوب تحلیل می‌کنند، ولی با وجود اصرار و فشار من برای ورود به حوزه‌های اجرایی و عملیاتی و درگیری ما با گروهک فرقان و بروز آشوب در منطقه کردستان و نیاز مبرم به کارهای اطلاعاتی و امنیتی، خبری از تحرک اطلاعاتی در بین این گروه نیست. آنها تحلیل می‌کردند. تحلیل‌های خوبی هم می‌کردند، بولتن‌های خوبی تهیه و تنظیم می‌کردند که ما آن را برای مسئولان نظام می‌فرستادیم، اما عملیات اطلاعاتی انجام نمی‌شود یا اطلاعات مورد نیاز برای اجرای عملیات تهیه نمی‌شود. کم‌کم داشتم ناامید می‌شدم که دو سه نفر از دوستان داخل این تیم مثل آقای ادیب و چند نفر دیگر به من خبر دادند که آقایان کار تشکیلاتی می‌کنند و ما متوجه شدیم اینها طوری عمل می‌کنند که هر وقت لازم شد از سازمان سپاه بروند. از این زمان برای من مسلم شد که ما باید برای امنیت، سازماندهی جدیدی انجام دهیم. تا این لحظه ما فرصت را از دست داده بودیم و فکر می‌کنم چهار الی پنج ماه فرصت خیلی خوب و طلایی را تلف کرده بودیم، ولی با آمدن بعضی از دوستان مثل آقای منصور عباسی و آقای جواد جمالی و دوستان دیگر، بخش امنیت اطلاعات را از آنها گرفته به آقای جمالی سپردیم و در حقیقت امنیت اطلاعات دوباره و از نو شکل گرفت.

آقای رضایی بحث انجمن حجتیه بحث مهمی در این دوره از حیات اطلاعات سپاه است. اکنون بعد از گذشت بیش از سی سال، آیا می‌توانید آن را یک جریان نفوذی بخوانید. پرسش اصلی من این است که آنها همه چیز را به آقای … تحویل دادند یا اینکه چون تشکیلاتی بودند، بعضی چیزها را با خود بردند؟

نمی‌توانم بگویم آنها در اطلاعات سپاه نفوذ کرده بودند.

چرا به کارشان پایان دادید؟

به دلیل اینکه اهل انجام دادن کار اطلاعاتی نبودند و روحیه و انگیزه فعالیت اطلاعاتی را نداشتند. دوم اینکه ساختار تشکیلاتی‌شان را حفظ کرده بودند. من خودم وقتی به اطلاعات آمدم از تشکیلات مجاهدین انقلاب استعفاء دادم و اعتقاد داشتم کسانی که در بخش‌های حاکمیتی مثل سپاه، بسیج و اطلاعات کار می‌کنند، نباید عضو احزاب سیاسی باشند. هنوز امام در این باره سخنی نگفته بودند که من خودم استعفاء دادم. وقتی فهمیدم آقایان هنوز با انجمن حجتیه ارتباط تشکیلاتی دارند و تا حالا کار برجسته‌ای جز تحلیل کردن و تهیه بولتن انجام نداده‌اند به کارشان پایان دادم. این یکی از مشکلاتی بود که ما در سازماندهی با آن مواجه شدیم ولی…

تصمیم شما بازتاب خاصی هم داشت؟ حذف آنها واکنشی به همراه نداشت؟

نه، هیچ واکنشی نداشت. لیکن بعداً فهمیدیم که این افراد با آقای فوزی که بعد از انقلاب مسئول اسناد به‌دست آمده از ساواک بود ارتباط داشتند. شاید همکاری نکردن آقای فوزی با ما تا حدودی به اختلافات ما و گروه انجمن حجتیه برمی‌گشت. منظورم این است که تاحدی در روند سازماندهی و شکل‌گیری واحد اطلاعات سپاه تأخیر پیش آمد.

اگر اجازه دهید، من یک سؤال بپرسم. به این سادگی از این بحث عبور نکنیم. آیا بعد از تصمیم شما آنها به دفتر نخست‌وزیری متصل شدند؟ آیا به آیت الله خامنه‌ای هم گزارشی دادید که…؟

من برای آقا قضیه را توضیح دادم. به آقا گفتم چون فعال نبودند، ما افراد دیگری را گذاشتیم. آقا هم واکنشی نشان ندادند، به ایشان گزارش دادم که آنها فعالیت زیادی نداشتند و ما تیم را عوض کردیم.

آیا در این دوره احتمال نفوذ در سازمان اطلاعاتی یا ضداطلاعاتی و بخش حفاظت اطلاعات را می‌دادید؟

نه، شما همه‎اش دنبال این هستید که بگویید این انجمنی‎ها همه جا نفوذ کردند. (خنده) بله، ما از ابتدا احتمال نفوذ در اطلاعات سپاه را می‌دادیم. بر همین اساس، تشکیلات منسجم و منظمی در این زمینه داشتیم.

  • نویسنده : محسن رضایی
  • منبع خبر : کتاب راه، جلد اول، ص 276-278